دانلود تمامی آهنگهای تیراختور
دانلود تمامی آهنگهای تیراختور
آذربـایـجان گـوزل،گـوزل باغـــلار یـــن
سـنیـن قـوخـماز اوجـا اوجـا داغــلار یـــن
بــیرده گــورم سـنین اییـی چـاغــلاریـــن
ستارخانلارچیخسین باشین اوجالسین
ایللر اوتسون تمدونون قوجا لـسیـن
آذر بـایجان باهـاریم سـان یـازیــم ســان
آتـام سنـسـن آنـام سنـسـن نـازیــم ســان
گونول لرده ،سوزدانــیشان ســازیــم ســان
سـنسـیز اولمازیاشـایـشیـن قایـداسی
چـالیـشـمـاغیـن الـشـمـاغین فایداسی
آذربایجان داماریمدا قانیم سان
جیگریم سن اورییم سن جانیم سان
شاهیم سنسن پاشام سنسن خانیم سان
قوربان اولسون سنه منیم وارلیغیم
اولكه سئومك اولماز منیم آرلیغیم
آذربایجان قلبیم سنه یانیو
منی گورن دلی اولموش سانیو
آشق بیلمیین قرقی ندن قانیو
سنسسیز اولام هچ بیرزامان گوله مم
سنین ناكشین یورییمدن سیله مم
آذربایجان دده قورقوت بالاندی
شهرتیوی آغیزلارا سالاندی
بابك آدی تاریخلرده قالاندی
اوشاقلارین افتیخارلار یارالدیپ
دوشما نیوین رنگی روفون سارالدیپ
آذربایجان كوراوغلولار دوغوپسان
سارا خاتین چایلاریندا بوغوپسان
یابانجی لار بو یوردودان قوغوپسان
قوچاق نبی داغلاریندا دایانیپ
دوشمان لارین خام یوخودان اویانیپ
آذربایجان یورك قانه دولوپدی
چیچكلرین قارا باغدا سولوپدی
آراز بیزه بویوك دیوار اولوپدی
ائرمنی لر اوزاق گوروپ بیزلری
ANA ÜRƏYİ
Mehriban nəfəsli məhəbbətində
Kim deyər xəsisdir ana ürəyi?
Xeyir, tükənməyən səxavətində
Üfüqsüz dənizdir ana ürəyi.
Bəzən od- alovlu şimşəyə bənzər,
Bəzən bir yanıqlı tütəyə bənzər.
Bəzən təzə, yumşaq ipəyə bənzər,
Əzizdən əzizdir ana ürəyi.
Yansa mənzil- mənzil işıq yayar o,
Soyusa övladı yetim qoyar o.
Yanmaqdan nə bezər, nə də doyar o,
Günəşlə əkizdir ana ürəyi.
Dəysə ayağına bir çaylaq daşı,
Göynəyər ananın qəlbinin başı…
Yıxılsan, yaranı yuyar göz yaşı,
Büllurdan təmizdir ana ürəyi.
O bir nərə çəksə döyüşdə əgər,
Dağlar, qarlı dağlar baş- başa dəyər.
Ay donar yerində, ulduz göz döyər,
Sanma ki, acizdir ana ürəyi.
Odur kəhkəşanı bütün zamanın,
Bizik ulduzları o kəhkəşanın…
Doğma sinəsində Azərbaycanın
Bakıdır, Təbrizdir ana ürəyi
نحوه استفاده :
انتخاب آهنگ دلخواه
مثال زیر
۴۴١٣٣٣٧قارتال تراختور۳ اصغر صفیپور
فرستادن كد آهنگ به ایرنسل با شماره 7575
بعد از فرستادن پیام (كد به ایرانسل ، به 7575) آهنگ برای شما پخش میشود
افشین دبیری در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس، در مورد پیگیری شكایت ماشینسازی بابت استفاده تربیت یزد از بازیكن سرباز اظهار داشت: كمیته انضباطی رای ۳ صفحهای صادر كرده و در مورد تخلف تربیت یزد برای استفاده از بازیكن سرباز حق را به ما داده است، اما اعلام كرده زمانی كه مجوزی از سوی نیروهای مسلح به باشگاهی داده میشود فدراسیون فوتبال میتواند به بازیكن اجازه بازی دهد.
وی گفت: در مورد شكایتی كه به بازرسی نیروهای مسلح در مورد تخلف تربیت بدنی این ارگان كرده بودیم آنها اعلام كردند ما به باشگاه ماشین سازی پاسخگو نیستیم و اگر وزارت ورزش بخواهد میتوانیم به آنها پاسخ بدهیم. ما هم با وزارت ورزش صحبتهایی را انجام دادیم و سجادی، معاون ورزش هم كار را به كارشناس مربوطه سپرده و باید منتظر نتیجه آن بمانیم.
مدیرعامل باشگاه ماشینسازی عنوان كرد: با پیگیریهایی كه انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم كه آنها خودشان تخلف صورت گرفته را قبول كردهاند، اما میخواهند فقط وقت را هدر بدهند و كار را مشكلتر كنند.
دبیری ادامه داد: حسنزاده، رئیس كمیته انضباطی به ما اعلام كرد كه اگر حتی ۲۴ ساعت قبل از بازی پلیآف نامهای مبنی بر تخلف به فدراسیون میدادند میتوانستیم این مسابقه را عقب بیندازیم. در حال حاضر كمیته انضباطی به ما قول داده كه اگر نامه نیروهای مسلح به دست این كمیته برسد قطعاً ماشینسازی راهی پلی آف خواهد شد و مسابقه برگزار شده بین گهر زاگرس و ایرانجوان در این مرحله باطل و مسابقه مجدد در نظر گرفته میشود.
تیراختور قبلا هم معمولی نبود
خبرورزشی با درج مطلبی با عنوان “تراكتور آسیایی بسته شود”، ظاهرا خواسته تیراختور تقویت شود. ولی با لحنی نوشته كه گویا تیراختور برای اینها مصداق ضرب المثل آش كشك خاله است، كه مشخصا به موارد زیر می توان اشاره كرد:
- تراكتورسازی دیگر یك تیم معمولی نیست!!
- مطمئنا هیچ فوتبالدوستی نمی خواهد شاهد باشد كه تراكتورسازی در آسیا زنگ تفریح حریفان باشد!!
در این مورد باید پاسخ داد كه اولا تیراختور قبلا هم معمولی نبود. تیمی كه در همان بدو حضور مجدد در لیگ برتر، بیشترین تعداد تماشاگران را در همه جا و در هر شرایط آب و هوایی دارد، و نیامده مدعی شده، هرگز معمولی نبوده است. ولی معلوم نیست چرا آنها وقتی پشتیبانی قاطع و منحصر به فرد طرفداران تیراختور را می دیدند چرا ككشان نمی گزید و اوضاع را معمولی و غیر مهم ارزیابی می كردند!؟
و ثانیا، تیراختور با همین تیم فعلی كه دارد هر سه تیم سپاهان و استقلال و پیروزی را كه در آسیا از گروه خود صعود كردهاند، شكست داده است. بنابراین طرفداران تیراختور هیچ نگرانی از این بابت ندارند كه تیراختور در آسیا به زعم آقایان زنگ تفریح شود!! بلكه طرفداران میلیونی تیراختور بسیار فراتر از اینهاست و اگر تیم تقویت شود نه برای زنگ تفریح نشدن، بلكه برای حضور تمام عیار و تلاش برای كسب عنوان آسیایی است.
—
تكرار داستان محرومیت برای تیراختور
فصل تمام شد ولی باز هم مثل سال قبل، محرومیتهایی پیش از شروع فصل بعد، شامل حال تیراختور شد، البته اگر امیرپاشا از تیراختور نرود! البته این بار به جای تماشاگران، مربیان دو جلسه حق حضور روی نیمكت را ندارند! داستان هم بر می گردد به مشاجره میان مربیان تیراختور و مس سرچشمه؛ من كه ماندهام چرا در این دعوا حكم مربیان تیراختور سنگین تر است!
—
دعوای زرگری سر بلیت فروشی
یك نكته مغفولی هست كه به آن پرداخته نشده است. همگی در جریان اختلاف سر چگونگی بلیت فروشی بازیهای تیراختور هستیم؛ ولی گویا از جزئیات و چند و چون آن زیاد مطلع نیستیم؛ ولی چون گفته می شد چرا نباید درآمد حاصل از پول بلیتها به جیب باشگاه نرود شاكی بودیم. در بازی تیراختور-ملوان كه بلیت را خود باشگاه می فروخت، در حالیكه تخمین، حول و حوش 50 هزار نفر و حداقل چهل هزار نفر بود، تعداد تماشاگران سی و چهار هزار و خردهای اعلام شد؛ ولی گویا دعوا دعوای زرگری بوده است!
—
نظرسنجی: اگر ‘كمال پاشا’، جایش را به ‘امیر پاشا’ نمی داد…
این روزها كه شایعات نقل و انتقالات داغ است، فقط باید منتظر ماند و دید كه بالاخره كی به كجا خواهد رفت. اما آنچه در باشگاههای دیگر مشخص است ، حتی امثال مدیرروستا و دایی و استیلی و … هم مشتری پر و پا قرص دارد، چه برسد به سرمربی تیمی كه فقط با دو سه سوت مغرضانه و غلط، و یا یكی دو تعویض دیرهنگام و … از تصاحب جام قهرمانی بازماند و به دومی قناعت كرد؛ یعنی امیر قلعه نویی كه افتخارات مربیگریاش بسیار است. حالا هم فصل تمام شده و به نظر می رسد قلعهنویی در تیراختور لااقل یك سال دیگر خواهد ماند و ما هم از این بابت خوشحال خواهیم شد. اما در این میان بازار گرمیهایی هم اگر بشود طبیعی است و بنابراین این هم باید طبیعی باشد كه در زمان عقب بر گردیم و ببینیم، اگر كمال پاشا جایش را به امیرپاشا نمی داد، آیا تیراختوری كه در یك روند صعودی، در سال اول حضور در لیگ برتر هفتم(كه باید سهمیه را كسب می كرد)، و در سال دوم پنجم شد(كه باید دوم یا قهرمان می شد)، آیا در لیگ این فصل كه تعداد مدعیانش كمتر هم شده بود و تیم پنجاه امتیازی صبا آسیایی شد، حداقل رتبه سومی را از آن خود كند!؟ البته همانطور كه در سطور فوق ذكر شد، تیراختور امسال باید با بالای 70 امتیاز قهرمانی را با اقتدار از آن خود می كرد و نمی خواهیم از ارزشهای قلعهنویی بكاهیم؛ ولی در فوتبال حرفهای، عواملی چون”صرفه اقتصادی” و بهرهوری اهمییت دارند، سؤال زیر مطرح می شود. لطفا شما هم نظرسنجی”اگر كمالوند ابقاء می شد و قلعه نویی به جای او نمی آمد، تیراختور در این فصل، چند امتیاز كسب می كرد؟” شركت كنید:
آیدین كسائی
قلعه نویی كه امسال برای بازگشت به استقلال دورخیز كرده بود به علت مخالفتهایی كه به خصوص از طرف خانواده وی وجود دارد یك فصل دیگر در تراكتور خواهد ماند
امیرقلعه نویی به احتمال زیاد فردا (شنبه) قرارداد خود را با تركتورسازی تمدید خواهد كرد.
به گزارش «دنیای صنعت» به نقل از گل ، قلعه نویی كه امسال برای بازگشت به استقلال دورخیز كرده بود به علت مخالفتهایی كه به خصوص از طرف خانواده وی وجود دارد یك فصل دیگر در تراكتور خواهد ماند.
منابع گل گزارش می دهند تغییر و تحولات در تراكتورسازی امنیت خاطرقلعه نویی را فراهم كرده است و او بی میل به ادامه كار در تبریز نیست.
گل
گئجه یاریسیدیر؛ فوتبول دالغاسی(موج فوتبال) وئرلیشینده، فوتبول فئدراسیونون هیأت رئیسه سئچیمی، و اورا “اوستان” نومایندهلرینین یول تاپماسینین گركلی اولدوغوندان دانیشیرلار. آما بئله دانیشیردیلار، سانكی بورالاردا آزربایجان كی هئچ، كانادا دان توت آلاسكایا یئرلشیب! “آزربایجان” یئرینه او قدر “شومالیغرب” دئدیلر، منه ائله گلدی كی بوندان سونرا تیراختورو آلقیشلایاندا، “یاشاسین آزربایجان” یئرینه، “یاشاسین شومالیغرب” دئیهك!!
تیلویزیونون انگین باسیب، اوزانیرام یاتام. بئله باشیمیزی قاتمیشیق تیراختورون سونوجلاری، و حتی بیر ایكی دنه اویونچونون آلتدان گئیدیكلری گؤی گؤینكلره(!)، آز قالیر تیراختورون بیر كولوب دان اوستون اولماق نهدهنینی اونوداق!
یارین قیش سونونون ایكینجی گونو، فئوریهنین 21جی گونو، دونیالیق آنادیلی گونو، و بو مملكتده آنادیلی عمد ایله اونودولان گوندور! یونئسكونون گئنل آپاریجیسی ایرینا بوكووا، 2012 جی ایلینین آنادیلی گونونه وئردیگی ساوینین باشیندا، نئلسون ماندئلانین بو گؤزل سؤزونو یازمیشدیر:
Nelson Mandela once said that “If you talk to a man in a language he understands, that goes to his head. If you talk to him in his language, that goes to his heart”. (un.org)
توركجهسی اولار: “بیر اینسان ایله، بیلدیگی دیلینده دانیشسان، سؤز اونون باشینا گئدر. اونون اؤز دیلینده دانیشسان، اونون اورگینه گئچر“. آزربایجانلیلارین نهدن تیراختوردان سونرا باشقا تاخیملاری سئومهدیكلری، و تیراختورو سینیرسیز سئومكلرینین رمزی بودور. بیلمهیهنلری بیلسینلر.
اؤز وارلیقلاری و كیملیكلرینی قوروماغا بیرینجی اؤنم وئرنلره، بو گونو قوتلو اولسون دئییرم.
یاشاسین تیراختور، یاشاسین آزربایجان
آیدین كسائی
Tiraxturfans.Com. تیراختور در حضور افزون بر 40 هزار هوادار پرشور خود با پیروزی مقابل ملوان برای نخستین بار در تاریخ باشگاه به نایب قهرمانی لیگ برتر دست یافت. شروع طوفانی تیراختور درست در دقایق 3 و 6 سبب فرو ریختن دروازه ی ملوان برای دو بار توسط فلاویو لوپز و محمد براهیمی گشت تا هواداران به تماشای یك مسابقه ی پرگل و جذاب امیدوار شوند. ملوان كه در دقابق ابتدایی مسابقه ساختار تیمی خود را بهم ریخته می دید در ادامه بخود آمده و چند بار در ضد حملات خطرناك ظاهر شد اما عكس العملهای عالی محسن فروزان دروازه ی تیراختور را بسته نگه داشت تا دو تیم با پیروزی 2 بر صفر تیراختور به رختكن بروند. در نیمه ی دوم ملوانیها انسجام بیشتری به بازی خود داده و به نسبت نیمه ی اول تسلط بیشتری بر توپ و میدان پیدا نمودند و در مقابل تیراختور نیز بطور جسته و گریخته برای افزودن بر گلهای خود تلاش نمود اما تلاش هیچكدام از آنها مثمر ثمر واقع نشد تا این مسابقه با پیروزی 2 بر صفر تیراختور به نقطه ی پایانی خود رسیده و تیراختور ماراتن پرفراز و نشیب لیگ یازدهم را با كسب عنوان نایب قهرمانی به اتمام برساند. در مسابقه ی حساس همزمان سپاهان در اصفهان با تساوی 0-0 مقابل مس سرچشمه متوقف شد تا تنها با اختلاف یك امتیاز نسبت به تیراختور برای سومین فصل پیاپی و برای چهارمین بار در كل ادوار لیگ برتر به عنوان قهرمانی دست یابد. قهرمان شدن سپاهان فقط با یك امتیاز بیشتر، بیش از پیش افسوس فزصتهایی كه به سادگی در طول فصل، بوِیژه با تساوی هفته ی قبل مقابل مس سرچشمه برای تیراختور و خیل عظیم هوادارانش از دست رفت را بر جای گذاشت. در دیگر مسابقه استقلال در استادیوم آزادی با پیروزی 3 بر صفر مقابل نفت تهران با توجه به تفاضل گل كمتر نسبت به تیراختور در جایگاه سوم قرار گرفت و نفت را نیز از دستیابی به مقام چهارمی و صعود به آسیا باز داشت. گرچه با قدری دقت، احساس مسئولیت بیشتر و دوری از برخی حواشی ضربه زننده و البته نبود حاشیه سازیها، اشتباهات فاحش و مفتضحانه ی داوران علی الخصوص در بازی با استقلال، حق خوریها، سنگ اندازیها و چوب لای چرخ كردنهای معمول فوتبال ایران، تیراختور براحتی می توانست جام قهرمانی را نیز بالای سر ببرد اما امید است كه كادر فنی تیم، مدیریت باشگاه و سایر اركان دخیل در اداره ی تیم با درس گیری از نتایج این فصل تیراختور و دوری از برخی اشتباهات زمینه ی قهرمانی آن را برای فصل دوازدهم مهیا سازند. پورتال هواداران تیراختور كسب عنوان نایب قهرمانی سرخهای آذربایجان را كه خیل عظیم عاشقان این تیم نقش ویژه ای در نیل به آن داشتند به آحاد ملت قهرمان آزربایجان تبریك و تهنیت گفته و برای تیم محبوب آزربایجان آرزوی درخشش در آسیا و روزهایی پر از پیروزی و موفقیت می نماید.
|
تیم تیراختور تنها با یك امتیاز قهرمانی را از دست این در حالی است كه سرمربی تیم تیراختور آزربایجان
امیر پاشا گفت : كه 12 امتیاز ما را داروران (تركی و ممبینی ) از ما گرفتند
بعد از دومی تیم تیراختور آزربایجان تمام آزربایجان در غرق شادی شده است و از تمام آزربایجانی های دعوت میشود در تمام این سرزمین به شادی بپردازند
و شادی خود را با دیگران تقسیم كنند
با تشكر مدیریت سایت : آنا وطن سؤزو
البته هر كس حق دارد, دربارهی مسائل ملّی و تاریخی خود فكر كند, مطالعه و تحقیق انجام دهد, نتیجهی مطالعات و تحقیقات خود را بیان كند؛ ولی شرعاٌّ و اخلاقاٌّ احدی عذر و بهانهای برای اغفال مردم و تحریف افكار عمومی را ندارد و نباید حقایق تاریخی و مصالح ملّی مردم و مملكت را فدای اغراض شخصی خود نماید. آنچه مسلّم است و در اغلب منابع تاریخی به آن اشاره شده, این است كه, در زمان خلفای عباسی در اغلب ممالك اسلامی قیامهای بزرگ و كوچك به علیه دستگاه خلافت رخ میداد. البته هر یك از این قیامها انگیزهی خاصّ خود را داشت كه میتوان به قیامتهایی در خراسان, طبرستان, سیستان و آذربایجان اشاره كرد. قیام آذربایجان و یا قیام «آلگئییملیلر» سرخ جامگان در منطقه گوهستانی قاراداغ آذربایجان جنوبی روی داده و مركز فرماندهی و رهبری آن در بالای صخرهای عظیم در ارتفاعات شهرستان «كلیبر» امروزی و در قلعهای به نام قلعهی « بَذ » بَی,[1] یعنی «قلعهی بابك» امروزی بود. قیام مزبور بیش از چهل سال ادامه یافت. سرخ جامگان در این مدت بارها با سپاهیان خلفای عباسی كه به سركوب آنان فرستاده میشدند جنگیدند, كشتند, كشته شدند, با خون خود دشتها, درّهها و كوههای آذربایجان را سیراب و از ناموس و میهن خود دفاع كردند و بارها طعم تلخ شكست را به قوشونهای خلفا چشاندند. خلفایی كه اسلام را برای حكومت, اغفال تودة مردم و چپاول آنان آلت دست قرار داده بودند. خلفایی كه خود را خلیفة خدا در روی زمین وانمود میكردند, نمازهای جمعه مصلحتی برگزار میكردند, به حج میرفتند . ولی در زندگی شخصی آنان اثری از اسلام دیده نمیشد. المعتصمبالله كه یكی از فرزندان هارون خلیفة عباسی بود, بعد از برادرش مأمون به مسند خلافت تكیه زد. او برای فائق آمدن به نهضت آذربایجان كه با وجود آن آرامش خلفای ماقبل او سلب شده بود, راهی جز دست زدن به حیلهی ناجوانمردانه پیدا نكرد و برای عملی كردن نقشة خود از شخصی به نام «آﭬـشین» «awşin» كه از تركان اؤزبك بود و شاید به وسیلهی او راحتتر میتوانست به بعضی از سرداران و سركردگان سرخ جامگان ترك آذربایجان[2] نفوذ كند, استفاده كرد. و متأسفانه موفّق هم شد. آﭬـشین بعضی از سركردگان سرخ جامگان را با وعده و وعید از اطراف بابك پراكنده ساخت سپس با جنگی نابرابر بابك را از قلعه به پایین كشید و با حیله و دسیسهی سهل ابنسُمبات كه احتمالاٌّ ارمنی هم بود و از طرف خلیفه فرمانروایی قسمتی از مناطق شمال رود ارس را در دست داشت, او را دستگیر و به مركز خلافت یعنی «سامّرا» منتقل و در نتیجه سر سختی كه در برابر خلیفه هم از خود نشان داد, مصله و پس از آن به قتل رسید. *** آنچه در مقالات و سخنرانیها دربارهی قیام سرخ جامگان كمتر مورد توجه قرار گرفته, بررسی عقاید دینی آنان از راه تعقّل و تفّكر میباشد. همانطور كه قبلاٌّ نیز اشاره شد, عدّهای آنان را مسلمان دانسته و برای اثبات ادعای خود ادّله و براهینی نیز ارائه میدهند. عدّهای نیز آنان را غیر مسلمان دانسته و یا غیر مسلمان معرفی كرده كه بتواند به راحتی به بدگویی و تخریب وجههی آنان بپردازد. در برابر نظر این اشخاص باید گفت: اوّلاٌّ سرخ جامگان مسلمان بودند, به این دلیل كه مردم آذربایجان در زمان خلیفهی دوم « عمر ابنخطّاب» اسلام را پذیرفته بودند در این صورت چگونه میتوانیم بگوییم عدّهای غیر مسلمان در نقطهای از مملكت اسلامی آنهم به مدت چهل سال اگر نگوییم حكومت محلّی كوچكی را تشكیل داده بودند, میتوانیم بگوییم كه سازمان و تشكیلات سیاسی – نظامی مقتدری را به هم رسانده كه در صورت لزوم میتوانستند در مقابل سپاهیان رزم آزموده و تا دندان مسلح هزاران نفری خلفای عباسی مقاومت كنند و آنان را از آذربایجان دور نمایند. تأمین غذا, پوشاك, سلاح, مركب, علوفه و تجهیزات اسبان و غیره برای عدّهای غیر مسلمان در مركز بلاد اسلامی آنهم در آن دوران كاملاٌّ غیر ممكن بود. یعنی مسلمانان به هیچ وجه به خود اجازه نمیدادند, كسانی كه آیین آنان را قبول ندارند, با آنان داد و ستد كنند و مایحتاج آنان را فراهم آورند. پس همكاری و تأمین مایحتاج آنان و عدم ممانعت از استقرار آنان در بین خودشان به این معنی است كه آنان را در هر آیینی كه بودند, قبول داشتند و در حین هجوم سپاهیان خلیفه, همین مردم مسلمان نه تنها به یاری سپاهیان خلیفه نمیشتافتند, بلكه بابك و بابكیان را پشتیبانی میكردند و اگر چنین نبود, یعنی حمایت مردمی در پشت سرخ جامگان نبود هرگز نمیتوانستند به مدت بیش از چهل سال در آن منطقه مقاومت و با سپاهیان مجهز خلیفه مقابله كنند. به بیان سادهتر, اگر مسلمان هم نبوده باشند, برای مردم مسلمان بهتر از خلفایی بودند كه به نام اسلام, اموال و نوامیس مردم را پایمال میكردند به همین دلیل هم مردم عاقل و فهیم آذربایجان كافر یكرو و مردانهصفت را به منافق مسلماننمای چندین چهره ترجیح میدادند. اگر به قرآن هم مراجعه كنیم میبینیم, خداوند نیز منافقین یعنی مسلماننمایان را كه اسلام و قرآن را دست آویز و مستمسك برای رسیدن به مقام و مال و منال و غیره قرار داده بودند, بیشتر از كافرانی كه صراحتاٌّ میگفتند: ما ایمان نمیآوریم, نكوهش میكند. به عبارتی دیگر از نظر قرآن نیز منافقین یعنی مسلماننمایان, مذمومتر, پستتر و منفورتر از كافران یعنی كسانی هستند كه به دین اسلام نه گرویدند. اگر به تاریخ بعد از اسلام و زندگی ائمه معصومین هم دقت كنیم, متوجه میشویم كه همة قاتلین ائمه شهید, منافقین و حكّامی بودهاند كه به ظاهر برای حفظ مصالح اسلام و در حقیقت برای حفظ حكومت خودكامهی خود و ادامه چپاول اموال و نوامیس مردم پا برهنه دست به چنین جنایات تاریخی زدهاند. در جواب عدّهای از قلم بدستانی كه ادّعا میكنند: بابك و سپاهیان او با اسلام و مسلمانان میجنگیده و در مقابل اسلام صفآرایی كردهاند باید بگوییم:اگر شما خلفای عباسی را با آن جنایاتی كه مرتكب میشدند و امامان شیعه را با حِیَل مختلف به قتل میرساندند, مسلمان بدانید, در این صورت بابك با مسلمانان جنگیده است؛ ولی اگر امام هفتم شیعیان امام موسیكاظم (ع) كه توسط هارون خلیفهی عباسی محبوس و سپس شهید شد و نیز فرزند آن حضرت امام رضا (ع) توسط فرزند هارون عباسی یعنی مأمون مسموم و شهید گردید, همچنین امام محمدتقی (ع) كه توسط المعتصمبالله مسموم و به شهادت رسید و سایر امامان شیعه را امام و طرفدار حق و عدالت میدانید, هرگز نمیتوانید قاتلین آنها یعنی هارون, مامون و معتصم را مسلمان و خلیفهی اسلام بدانید و كسانی را كه با آنان و قولخورگان آنان جنگیده نكوهش نمایید. بابك و بابكیان چه مسلمان باشند و چه نباشند با منافقین و با دشمنان امامان معصوم شیعه جنگیدهاند. و اگر مرامشان دفاع از اسلام و امامان شیعه نبوده باشد, دفاع از حقوق اوّلیه و نوامیس ملّی و خانوادگی مسلمانان بوده است و اگر نگوییم, در كنار ائمّهی معصومین با خلفای منافق عباسی مبارزه میكردند, میتوانیم بگوییم كه امامان و سرخ جامگان هر دو طرف مقابل خلیفه بوده و هر دو مظلوم یك دستگاه حكومتی واقع شده بودند. در نتیجه مبارزات بابك و سرخجامگان نه تنها مبارزه با اسلام نبود, بلكه خواه- ناخواه خدمت به اسلام واقعی و عدالت بود. اگر ائمه با كلام گهربار و آگاهی دادن به مردم ماهیت دستگاه خلافت را بر ملا میكردند, سرخجامگان نیز با همان دستگاه خلافت به مبارزة مسلحانه میپرداختند. در نتیجه خلفای عباسی امامان شیعه و مبارزان آذربایجان را مانع رسیدن به مقاصد شوم خود میدانسته, با هر دو دشمنی میورزیدند. این حقیقت تاریخ است. ——————————————————————————– [1] - تغییر حرف «ذ» به «ی» در تركی قدیم و بویژه در كتاب دیوان لغاتالترك بیشتر به چشم میخورد. [2] - ممكن است كسرویستها و طرفداران جعلیّات احمد كسروی ادّعا كنند كه زبان آذربایجان بعد از آمدن سلاجقه به تركی برگشته است. در جواب این عدّه باید گفت: در كتاب «قرآنِ كریم و اقوام» نوشتهی مرحوم پروفسور زهتابی كه با استناد به منابع موثّق به رشتهی تحریر در آمده است, میخوانیم: - والی آذربایجان در زمان خلیفه عثمان ابنعفّان, كه با روی كار آمدن حضرت علی از آذربایجان راهی دمشق شد و به معاویه پیوست. در گزارش خود ار آذربایجان به معاویه میگوید: مردم آذربایجان به زبان تركی صحبت میكنند. گذشته از این, مگر سلاجقه از شرق و از خراسان وارد ممالك ایران نشدند و مگر سالها در همة ممالك ایران حؤكمرانی نكردند؟ چرا تنها زبان یك مملكت, آنهم آذربایجان را عوض كردند؟ همچنین اكنون با وجود این همه رسانهها و تحصیل اجباری به زبان فارسی, مطبوعات, روزنامهها, ارعاب, توهین, تحقیر, تحمیل, تطمیع, زبان مردم آذربایجان, كردستان, بلوچ, خوزستان, گیلك, تركمن و غیره به فارسی برنگشته و فقط اگر مجبور باشند. به زبان فارسی صحبت میكنند؛ ولی در زمان سلجوقیان بدون همهی راهكارها و ابزارهای صنعتی امروزی و بدون اجباری كه در عصر حاضر اعمال گردید, چگونه ممكن است زبان ملتی( از زبانی كه اصلاٍّ وجود نداشته, و اگر وجود میداشت, باید مثل سایر زبانهای مرده در هزاران سال قبل, از این زبان هم اثری كتبی, سنگ نوشته, اثر افواهی و فولكلوریك به جای میماند.) به زبان تركی تغییر كند؟
بنای پاسارگاد مقبره كوروش نیست !
حسن راشدی
چندی پیش در وبلاگی ‘ تصویر فردی به نمایش گذاشته شده بود كه برای اظهار بندگی به كوروش سر سلسله هخامنشیان ‘ به پای مقبره ای كه به نام وی در پاسارگاد منسوب است ‘ افتاده و بر خاك آن سجده می كرد ! و این در حالی است كه بنایی كه به نام مقبره كوروش در پاسارگاد مشهور است نمی تواند قبر كوروش هخامنشی باشد !
قبر كوروش كه گفته می شود در پاسارگاد است ، افسانه ای بیش نمی تواند باشد ؛ زیرا آنچه كه امروز به قبر كوروش مشهور است در كتابهای تاریخی حمداله مستوفی ‘ ابن بطوطه و دیگر سیاحان و مورخان قرون گذشته و در میان مردم محل به " مقبره مادر سلیمان" مشهور بوده كه در دوره پهلوی اول آنرا به نام "مقبره كوروش " به مردم معرفی كردند !
پاسارگاد به چندین دلیل نمی تواند مقبره كوروش باشد كه به سه تا از آنها اشاره می شود :
1- كوروش در جنگ با ماساژتها ، یعنی با تركان ماقبل میلاد مسیح ، به دست ملكه توموروس ‘ بانویی كه رهبری و پادشاهی تركان ماساژت را به عهده داشته كشته می شود ، محل كشته شدن كوروش طبق روایت هرودوت مورخ مشهور یونانی، شمال رودخانه آراكس ( آراز = ارس ) بوده ، ولی "پیر نیا " مورخ ایرانی دوران پهلوی بر هرودوت ایراد گرفته و محل كشته شدن وی را نه شمال رود ارس ‘ بلكه شمال رود جیحون می داند ؛ با توجه به نوشته های تاریخی هرودوت و پیرنیا ‘ و تاكتیكهای جنگی قرون گذشته و حتی كنونی ‘ اصولا در جنگ، فرمانده كل قوا در پشت و منتها الیه لشگر و مسئول فرمان حمله و تنظیمات قوا ست ؛ وقتی درجنگی فرمانده كل قوا (كوروش ) كشته می شود ، یعنی شكست كامل لشكر مهاجم و نابودی كامل قوای مهاجم كه نتیجه اش جز از بین رفتن روحیه مقاومت سربازانی كه احتمالا از جنگ جان سالم بدر برده اند و پا به فرار گذاشتن كسانی كه كشته نشده اند نیست !
در موقعیتی كه كوروش كشته می شود و سرش از تنش جدا می شود و به دست ملكه تومروس می افتد ، كدام سرباز زنده مانده و روحیه باخته پارس و با كدام جرئت می تواند جسد بدون سر كوروش را از میان سربازان فاتح تومروس پیدا كند و كشان-كشان از میان آنها خارج كند و تا پاسارگاد شیراز ببرد ؟!
2- اگر كوروش در شمال ارس كشته شده باشد فاصله این مكان تا پاسارگاد به بیش از 1500 كیلو متر و اگر در شمال رود جیحون كشته شده باشد به بیش از 2000 كیلومتر می رسد ،فرض كنیم سرباز پارس با روش و ترفند خاصی كه بر كسی روشن نیست جسد كوروش را از میان لشگر پیروز تركان ماساژت بیرون آورده باشد، در آن زمان این فاصله 1500 یا 2000 كیلومتر را همراه باجسد با چه وسیله و سرعتی تا پاسارگاد طی كرده كه سربازان پیروز ماساژت نتوانستند وی را تعقیب كنند و سرباز پارس با خیال راحت جسد كوروش را تا پاسارگاد برده و در طول این مدت جسد هم متلاشی نشده است ؛ بطور متوسط هر انسان با پای پیاده و یا با اسب و الاغ در حالت نرمال در یك ساعت می تواند 6 كیلومتر راه طی كند و اگر فرض كنیم سرباز پارس روزی 10 ساعت راه طی كرده باشد و اگر جنگ در شمال رود ارس اتفاق افتاده باشد حداقل مدت 25 روز و اگر جنگ در شمال رود جیحون اتفاق افتاده باشد حد اقل 33 روز طول می كشیده كه این سرباز بدون استراحت ‘ جسد را به پاسارگاد ببرد كه در این مدت جسد كاملا متلاشی می شده است .
3- كوروش دین زرتشتی داشت و در آیین زرتشت اجساد مردگان را دفن نمی كردند ( زرتشتیان تا چندی پیش هم مردگان خودرا دفن نمی كردند ؛ الان از روش مدرن برای توجیه مسئله استفاده می شود ) و اجساد مردگان را بر بالای تپه ها می گذاشتند تا طعمه پرندگان گوشتخوار و درندگان شود ؛ ( تپه ای در غرب شهر یزد در گذشته مختص مردگان زرتشتیها بوده است ) چرا كه معتقد بودند جسم مرده نجس است و با دفن شدن ، خاك پاك را هم نجس می كند؛ حال اگر بر فرض محال این جسد به پاسارگاد هم آورده شده باشد ، جسد كوروش طبق آیین زرتشت نمی توانست دفن شود و مقبره ای هم برایش ساخته نمی شد !
لذا بنای پاسارگاد به هیچوجه نمی تواند مقبره كوروش باشد و اگر مقبره مادر سلیمان هم نباشد مكان مقدسی برای مسلمانان محل بوده كه به " مقبره مادر سلیمان " مشهور بوده است .
مرگ كوروش به روایت هرودوت:
كوروش بعد از فتح بابل به قصد جنگ با ماساژتها عازم آن دیار می شود .هرودوت می نویسد كه در آن هنگام،زنی به نام تومیریس،ملكه ماساژتها بود و پس از درگذشت شوهرش بر تخت سلطنت نشسته بود.كوروش برای او پیامی فرستاد و وانمود كرد كه طالب وصلت با اوست.اما پاسخ مطلوبی دریافت نكرد.زیرا ملكه می دانست كه قصد كوروش ازدواج با او نیست،بلكه تصرف قلمرو وی می باشد. پس كوروش به جنگ پرداخت و پس از عبور از رود " آراكس " ‘ تاخت و تاز خود را در سرزمین ماساژتها آغاز كرد. پیش از نبردی كه با گروهی از ماساژتها رخ دهد پسر تومیریس به نام سپارگاپیس نه در میدان جنگ و مبارزه جنگی ‘ بلكه در ترفندی فریبكارانه به دست پارسیان اسیر شد ؛سپارگاپیس از كوروش درخواست كرد كه غل و زنجیر را از او بردارند تا لب به سخن گشاید . به محض اینكه دستانش آزاد شد خود را از شدت ننگ و عار اسیر شدن كشت ! ملكه كه از نصیحت كوروش برای پرهیز از جنگ نا امید شده بود و از كشته شدن پسرش نیز آگاه شد به سوی جنگ شتافت و در نبردی بسیار سخت و خشن،سرانجام ماساژتها غالب آمدند و بسیاری از سپاهیان پارس كشته شدند و كوروش هم در آن جنگ كشته شد.
ملكه‘ به تلافی اصرار كوروش به جنگ و خونریزی و كشته شدن پسرش،سر كوروش را در خیكی پر از خون فرو برد و گفت كه " ای خونخوار سیری ناپذیر ؛ آنقدر بخور تا از خون سیر شوی !"
قایناق: اولو اولوس
مجموعه كامل ترانه های مسابقات یوروویژن 2012 جمهوری آذربایجان
در حالی كه شمارش معكوس تا روز افتتاحیه یعنی ۶ خرداد ۱۳۹۱ برای شروع مسابقات یوروویژن ۲۰۱۲ در جمهوری آذربایجان آغاز شده است. مجموعه ترانه های اجرایی راه یافته به این دوره از رقابت ها به این شرح اعلام شد:
در كشورهای چند ملیتی و چند فرهنگی و زبانی چون ایران همیشه رقابت های درون سرزمینی از هر حیث برای دوام و ادامه حیات ملت ها در جریان است. رقابتی كه می خواهد نشان دهد كدام فرهنگ و جامعه ای می تواند با آموزه های خود، بهترین سطح كرامت انسانی را به ارمغان بیاورد و جامعه را با خواسته ها و آرمان های انسانی كه شامل شهامت و شجاعت در دفاع از موجودیت سرزمینی و ملی است، اداره كند.
این روزها برخی از نكات قابل توجه در دنیای مجازی و سطح رسانه ای دیده شده و اتفاق افتاده كه قابل مقایسه در سطح كلان تفاوت فرهنگی و رفتاری ملت ها و نسل های پرورش یافته توسط ایشان است. مقایسه ای كه قابل تعمیم به فرداها ، جهت شناخت بهتر نسل امروز برای برنامه ریزی در آینده است:
۱- ماجرای شوشول یك بچه در یك برنامه زنده تلویزیونی
در یكی از برنامه های زنده مخصوص كودكان تلویزیون ایران مجری برنامه سوالی از بچه ها می پرسد و برای گرفتن جواب میكروفن را جلوی دهان پسر بچه ای می گیرد و او در جواب این سوال كه چه كارهایی را خودش مستقل انجام می دهد می گوید: " من شوشولم را خودم می شورم! "
این یك جواب از روی صداقت كودكانه به اهرمی برای كمپین های فیسبوكی و ... جهت دفاع از راست گویی پسر بچه توسط افراد فارس زبان كه سنگ ایرانیت را نیز به سینه می زنند تبدیل شد و تا مدتی حتی به سطح قهرمان ملی هم ارتقا یافت.
2- ماجرای شعر خوانی یك بچه در یك برنامه از پیش كنترل و پخش شده تلویزیونی (برنامه ۹۰)
در گزارشی كه در یكی از برنامه های ورزشی نود ویژه حواشی فوتبال بازی تیراختور آذربایجان و پرسپولیس پارسیان پخش شد. كودكی در دفاع از زبان مادری خود كه نشان از پرورش نسلی آزادی خواه و متعهد به فرهنگ و زبان سرزمین مادری خویش بود موجی از انتقادهای رسانه ای و تهدید ملی خوانده شدن توسط افراد و سایت ها و ... به راه افتاد كه زمانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ داعیه شعارهای یكی از نامزدها را بر سینه چسبانده بودند كه حتی طرح ایالتی شدن ایران یكی از آنها بود.
این دو نكته بالا به این جهت یاد آوری می شود تا به مقایسه ای از سطح دو جامعه ای متفاوت ، دو فرهنگ مجزا و دو نسل متضاد پرورش یافته دست پیدا كنیم و ببینیم كه با وجود تسلط رسانه ای ، آموزشی و تبلیغات حجیم فرهنگی ، خود باختگی در نسل نو آذربایجان وجود ندارد و آرمان هایی كه یك ملت می تواند خود را برای رسیدن به آن فدا كند هنوز در این جامعه زنده است.
گرچه هنوز استفاده و تسلط قوی رسانه ای در بین افكار عمومی و روشنفكران جامعه آذربایجان در ایران به وجود نیامده تا بتواند كمپینی قوی جهت دفاع از كودك شعر خوان خود به راه بیاندازد و او را به عنوان قهرمان ملی خویش به رخ بكشند ولی این قدرت و قوی بودن و ماندن وقتی خود را به این صورت نشان می دهد هر معادله ای را به هم می زند تا سایتی چون تابناك آن كودك و شعرش را ضد ایرانی و تهدید ملی بخواند. مانند همان كسی كه وقتی قدرت مجادله و دفاع را در بحث های اعتقادی و دینی از دست می دهد و توان ادامه ندارد رقیب خود را به بی دینی و كافر بودن متهم می كند.
كلام آخر اینكه تسلط رسانه ای و هجمه فرهنگی گرچه نگرانی هایی را برای رصد كنندگان جامعه آذربایجان به وجود آورده است اما چنین شعرخوانی های ۲۰ ثانیه ای چنان آشفتگی و پریشان حالی را برای رقیبان فرهنگی به بار می آورد كه خود نوید قدرتی نهفته در خانه های كوچه پس كوچه های روستاها ، شهر ها و ... آذربایجان می دهد.
خلاصه این كه شما به فكر حمله كامنتی به صفحه فیسبوكی ملك عبدالله پادشاه عربستان باشید به مناسبت روز ملی خلیج فارس ، ما هم به فكر پرورش نسلی قوی برای دفاع دوباره و عملی در مقابل تهاجم واقعی در دنیای واقعی. ما باكری ها پرورش دهیم و شما شوشول شورها را. آخر هم ما بشویم تهدید ملی و تجزیه طلب و شما بشوید قهرمان ملی و میهن پرست. تفاوت ها را می بینی؟ ... تا ثریاست رفیق!