Tiraxturfans.Com. تیراختور در شرایطی كه استطاعت و شایستگی فتح لیگ یازدهم را داشت و از ابتدای فصل نیز انتظارات از آن بر این مبنا چیده شده بود، سومین فصل حضورش در فوتبال ایران را با ایستادن بر جایگاه نایب قهرمانی و كسب جواز حضور در لیگ قهرمانان آسیا به پایان رسانده تا توقعات از آن برای فصل بعد و فصول آینده بیش از پیش افزایش یابد. قبل از شروع فصل امیر قلعه نوعی در روزی به یاد ماندنی و در میان استقبال عافلگیر كننده و غیرمنتظره ی هواداران وارد تبریز شد و از همان ابتدا هواداران انتظار و خواسته ی اصلی خود جهت قهرمانی تیراختور را از وی مطالبه نمودند. در هفته ی ششم و در روز جمعه 18 شهریور 90، تیراختور با تكرار پیروزی یكشنبه ی تاریخی 21 فروردین خود مقابل استقلال در آزادی همراه با فراز كمالوند و اینبار با امیر قلعه نوعی، برای اولین بار در تاریخ تأسیس باشگاه با ایستادن بر صدر جدول بر حریفان خط و نشان كشیده و خود را در قامت یك قهرمان معرفی نمود اما پس از آن با تأثیرپذیری از برخی عوامل درونی و بیرونی مسیر موفقیت آن ناهموار شد تا در نهایت به عنوان نایب قهرمانی بسنده نماید. با توجه به قرار داشتن تیراختور در مقطعی حساس پس از پیوستن امیر قلعه نوعی به استقلال، نوشتار حاضر در نظر دارد ضمن بررسی عوامل بازدارنده ی تیم محبوب آذربایجان از فتح لیگ برتر ایران، پیشنهاداتی را جهت تداوم حضور موفقیت آمیز آن در لیگ دوازدهم و مسابقات آسیایی ارائه نماید.

علل ناكامی تیراختور از دستیابی به قهرمانی را به شرح ذیل می توان خلاصه نمود:

عدم خودباوری به دلیل روحیه و اعتماد به نفس پایین تیمی

تیراختور اگرچه بر هواداران بی شماری تكیه می نماید كه برای به موفقیت رساندن تیم محبوب خود حاضر به انجام هر كاری، حتی حضور با شور و حال تمام در كنار آن در یخبندان و سرمای چندین درجه زیر صفر نیز می باشند اما وجود هوادار فقط شرط لازم بوده اما شرط كافی نمی باشد. در موفقیت یك تیم فوتبال عوامل مختلفی مانند زیربنای مدیریتی محكم و توانمند، شخصیت و ساختار تیمی با صلابت، وجود مربی كاربلد در رأس هدایت تیم، پشتوانه ی مالی قابل اتكاء، حمایت نهادهای مسئول امر ورزش و فوتبال و ... می تواند دخیل باشد. شخصیت قهرمانی یك تیم بعنوان یك فرایند در طول زمان شكل گرفته و از شروط تحقق چنین هدفی بیداری «قهرمانی درونی» قبل از به وقوع پیوستن بیرونی آن می باشد به این معنی كه قهرمانی ابتدائاً در ذهن یك تیم شروع به جوانه زدن و شكفتن نموده و سپس نشانه های آن در دنیای بیرونی نیز پدیدار میشود و تا زمانی كه تیمی به لحاظ ذهنی و روحی-روانی به سطح آمادگی لازم نرسیده باشد چنین هدفی نیز امكان تحقق پیدا نمی نماید. بخشی از تزریق شخصیت قهرمانی به تیمهای فوتبال توسط كادر فنی و سایر عناصر دخیل در مدیریت تیم و قسمتی از آن نیز تأثیر پذیرنده از ساختار درون و بیرون تیمی می باشد. گرچه امیر قلعه نوعی تیراختور را مكان مناسبی جهت تكرار قهرمانیهای خود با سپاهان تشخیص داده و با این هدف بر نیمكت داغ مربیگری این تیم جلوس نموده بود اما در هفته های آغازین فصل -حداقل جهت مدیریت انتظارات- علناً سخن از قهرمانی بمیان نیاورده و در هفته ی ششم ایستادن تیراختور بر صدر جدول شاید برای خود وی نیز منتظره نبود و بازیكنان نیز به تأسی از رویكرد كج دار و مریز سرمربی تیم، آنطور كه باید خود را با این هدف منطبق ننموده و تلاش لازم را جهت حفظ جایگاه خود بعمل نیاورده و بیشتر از یك هفته فرصت ایستادن بر این رتبه را نداشتند. چنین می توان گفت كه اعتماد به نفس، انگیزه و انگیزش لازم؛ و روحیه ی جنگندگی، شكست ناپذیری، اشتهای سیری ناپذیر و حس مثبت جاه طلبی جهت قهرمانی آنطور كه باید به تیراختور فصل یازدهم تزریق نشده بود كه این موضوع تا پایان فصل نیز بعنوان عاملی متوقف كننده در مسیر موفقیت تیم خودنمایی نمود. به این مسئله پوشش داده نشدن مناسب نقاط ضعیف و آسیب پذیر تیم را نیز می توان اضافه نمود.

گرفتار شدن در كمند حاشیه های خودساخته

در آستانه ی بازی با استقلال در هفته ی ششم، در یك بازی دوستانه با فولادگستر مشاجره ای اتفاقی بین امیر قلعه نوعی و مهدی كیانی یكی از شاخص ترین بازیكنان چهار فصل اخیر تیراختور حادث شد كه به رغم آنكه این پیشامد ناخواسته با مدیریت صحیح موضوع می توانست به سادگی رفع و رجوع گردد، در پیش گرفته شدن رویكرد غلط و سنتی از سوی مربی كه نشأت گرفته از غرور و تعصب نابجای وی بود - و البته وی برای جلوه ای منطقی و توجیه پذیر دادن به آن موضوعاتی مانند مقابله با بازیكن سالاری و مسائل اخلاقی را پیش می انداخت-، نقش خنثای باشگاه در حل و فصل آن و آتش بیار معركه شدن رسانه های زرد، آنچنان موضوع را بغرنج و پیچیده نمود كه تا حد تبعید اجباری این بازیكن به تیمی دیگر نیز پیش رفت و فقط آئین نامه ی سازمان لیگ برتر در خصوص ممانعت از معاوضه ی بازیكنانی كه در فصل قبل در عضویت تیمی بوده اند مانع از انتقالش به سایر تیمها شد اما به درازا كشانده شدن این مسئله و متعاقب آن حاشیه هایی كه به پیكره ی تیم تزریق شد سبب تضعیف ساختار تیمی و دور شدن آن از شرایط قهرمانی گشت تا جایی كه از بازی با استقلال در هفته ی ششم تا بازگردانده شدن اجباری این بازیكن در مسابقه ی پایانی نیم فصل اول در مسابقه با ملوان، یعنی در طول 12 هفته تیراختور با 4 پیروزی، 3 باخت و 5 تساوی و فقط كسب 17 امتیاز تا رتبه ی چهارم جدول نیز سقوط نمود در حالیكه تنها در شش هفته ی اول با 1 باخت و 5 پیروزی پیاپی و با بدست آوردن 15 امتیاز خود را به صدر جدول رسانده بود و همان فرجه زمانی فرصت ذیقیمتی برای تیمی مانند سپاهان فراهم آورد تا با سر و سامان دادن به وضعیت آشفته اش در هفته های ابتدایی فصل با جمع آوری امتیازات لازم خود را تا رتبه ی دوم جدول نیز بالا كشاند.

شیوه ی مربیگری كلاسیك امیر قلعه نوعی

گرچه امیر قلعه نوعی در عرصه ی مربیگری لیگ برتر ایران به موفقیتهای زیادی نائل شده و عنوان موفق ترین مربی لیگ را نیز یدك می كشد اما از روشی سنتی در مربیگری خود بهره برده و در واقع سبك مربیگری وی فرم به روزتر مربیگری نسلی است كه اشخاصی مانند علی پروین جزو سردمداران آن می باشند به همین خاطر در بسیاری از مسابقات فصل یازدهم، تیراختور هیچ راهكاری برای خنثی نمودن تاكتیك تیمهایی كه با در دستور كار قرار دادن یك بازی فیزیكی و تدافعی ابتكار عمل را از آن می گرفتند نداشت و چنین می توان عنوان نمود كه شاید در تیمهای دیگر نیز اگر ابزار لازم از جمله وجود بازیكنان خلاق كه با استعداد ذاتی خود گره بازی را بگشایند كمك حال قلعه نوعی نبود كاری از پیش نمی توانست ببرد تیراختور در دو بازی رفت و برگشت اسیر بازی صد در صد تدافعی مس سرچشمه شد و با آنكه از هفته ها قبل سقوط این تیم به لیگ دسته ی اول مسجل شده بود در بازی حساس ماقبل پایانی فصل در طلسم آن اسیر شده و به بیشتر از تساوی 0-0 نتوانست دست یابد و وقتی می بینیم كه سپاهان فقط با یك امتیاز بیشتر قهرمان شد اهمیت این دو امتیاز حیاتی از دست رفته بطور برجسته ای خود را نمایان می سازد. این مشكل تیراختور در بسیاری از بازیهای قبلی مانند مسایقه با راه آهن در تبریز، ملوان در انزلی، مس در كرمان، فجر سپاسی در تبریز و ... نیز مسدود كننده ی روند حركتی آن بود.

یارگیری نامتناسب در ابتدای فصل

علیرغم آنكه تیراختور تاكنون ارقامی میلیاردی جهت جذب بازیكنان صرف نموده است با بررسی كمی و كیفی بازیكنانی كه در طی سه فصل حضور این تیم در لیگ برتر به خدمت آن درآمده اند به این نتیجه می توان رسید كه شمار بازیكنان ناكارآمد همواره بیشتر از یك سوم لیست تیراختور را اشغال نموده است. این موضوع دلایل زیادی می تواند داشته باشد عدم گزینش صحیح بازیكنان سوی باشگاه، پدیده ی شوم دلالیسم حاكم بر فوتبال ایران كه به مربیانی مانند فراز كمالوند اجازه می دهد كه بازیكنان مصدوم، به درد نخور و خروجی و زاید سایر تیمها را با مبالغ هنگفت به خدمت گرفته و پورسانت خود را از آنان بگیرند و یا چنین بازیكنانی از سوی سایر دلالان به تیم تحمیل شوند و بكار بسته شدن شیوه ای «باری به هر جهت» برای انتخاب بازیكنان نه بر حسب نیاز خود بلكه صرفاً برای پر كردن لیست خود با بازیكنان سیاهی لشكر و ... از جمله عوامل آن می تواند باشد. در طی سه فصل گذشته هرگز یك مهاجم تراز اول كه در بین بهترین گلزنان لیگ برتر قرار داشته باشد در تیراختور حضور نداشته و در شرایطی كه تیمهایی مانند سپاهان و استقلال همواره از پتانسیل چنین بازیكنانی بهره میبرند مهاجمان تیراختور هیچگاه از سطح متوسط و زیر متوسط فراتر نبوده اند و در مقابل مهاجمانی مانند كریم انصاری فرد، فونیكه سی، برونو سزار و ... در سایر تیمها تیراختور به بازیكنی مانند علی علیزاده تكیه نموده است و اگر مجموع گلهای زده توسط بازیكنان سایر پستهای تیراختور نبود حتی می توانست تا رتبه های پایین جدول نیز تنزل یاید. اهمیت یارگیری در ابتدای فصل تا آن حدی است كه به عقیده ی بسیاری از كارشناسان نطفه ی قهرمانی تیمها نه در طول فصل بلكه با تدارك دیدن تیمی قدرتمند قبل از شروع فصل بسته میشود. بدلیل یارگیری نامتوازن تیراختور در موعد نقل و انتقالات فصل یازدهم و با توجه به مشكلاتی مانند كنار گذاشته شدن مهدی كیانی و مصدومیتهای بازیكنان، تیراختور نیم فصل اول را با 13-12 بازیكن به پایان رسانیده و پس از آن اقدام به تقویت خود نمود و بازیكنان جذب شده مانند قاسم حدادی فر و فرزاد حاتمی نیز درخشش چندان فوق العاده ای نداشتند و حتی بازیكنی مانند سیامك سرلك فرصتی بیشتر از بازی در دقایقی اندك را نیافت. وقتی در آغاز فصل تیمی با پتانسیل قهرمانی بسته نشده و به عبارتی پیچ و مهره به خوبی به هم چفت نشده باشد نتیجه ی این سرمایه سوزی در انتهای فصل جز باقی گذاشتن حسرت و افسوس برای هواداران نمی تواند باشد.

حاشیه سازیهای عناصر زرد

حاشیه ها همواره در پیرامون تیمها بعنوان عاملی مخرب ابفای نقش می نمایند و در خصوص تیراختور این قبیل حواشی سبك و سیاق و جهت گیری دیگری دارد. از سویی بدلیل حاكم بودن ساختاری انحصاری بر فوتبال ایران، حامیان سینه چاك سرخابی به انحاء مختلف در تلاش برای برای حفظ جایگاه انحصاری این دو تیم كه همچون بادكنكی به پشتوانه ی حمایتها و سرمایه های بادآورده ی بیت المال سایه ی سنگین خود را بر سر فوتبال ایران گسترانده می باشند و از سوی دیگر نگرش امنیتی و مخاطره آلود كه نشأت گرفته از نگاه «ناتنی» به آن می باشد سبب عدم پذیرش مطلوب آن در بدنه ی فوتبال ایران شده و به تبع آن سنگهای درشتی در مسیر حركتش انداخته میشود و همراستا با سیر موفقیت آن این قبیل حاشیه سازیها نیز از سوی رسانه ها و مطبوعات دیداری و شنیداری به اشكال گوناگون به اجرا گذاشته میشوند كه از مشهورترین و اثرگذارترین این قبیل رسانه های زرد، برنامه ی تخریبگر نود كه مستقیماً از سیمای ایران پخش میشود را می می توان نام برد.

مدیریت مسئله دار لیگ برتر ایران

اگر بگوییم كه مسئولان فدراسیون فوتبال، سازمان لیگ برتر وابسته به آن و كمیته های منشعب از آن بطور یكجانبه شرایط را برای قهرمانی تیم یا تیمهایی خاص فراهم می آورند پربیراه نگفته ایم. اشكالات بسیاری بر نظام كلی فوتبال كشور وارد بوده و راهبری فوتبال قبل از آنكه از ساختار منظبط و استاندارد حاكم بر آن تأثیر پذیرد از سلایق افراد متأثر میشود و این موضوع دست عده ای فرصت طلب را جهت سوء استفاده باز گذاشته و منویات شخصی در تصمیمات كلان فوتبال به ایفای نقش می پردازند. فردگرایی حاكم بر فوتبال ایران، گزینش داوران بر مبنای سلایق شخصی، مداخله های هدفدار در انتخاب داوران از سوی اشخاص مسئول و غیرمسئول، سمت گیری آرای كمیته ی انظباطی بر علیه تیمی خاص و ... فقط بخشی از آن می باشد. این آشفتگی و شكنندگی جاری در بطن مدیریت فوتبال تا حد تغییر ساعت مسابقات برای اهدافی خاص نیز پیش می رود و چنین می شود كه تیمی مثل تیراختور كه با صرف هزینه های میلیاردی بر لیگ برتر ایران پای گذاشته و به پشتگرمی احساس میلیونها هوادار در میادین حاضر میشود بازیچه ی برخی مسائل پیش و پس پرده میشود كه نمونه ی روشن آن در مسابقه ی ال كلاسیكوی ایران بین تیراختور و استقلال در سرما و برف و بوران چندین درجه زیر صفر تبریز كه با شاهكار محسن تركی به لجن كشیده شد به نمایش درآمد.

---

فصل دوازدهم، انتظارات، ضرورتها و اقدامات

در اینكه تیراختور پس از پیوستن قلعه نوعی به استقلال در مقطعی فوق العاده حساس بسر می برد شبهه ای وجود ندارد. از طرفی بدلیل بالا رفتن توقعات از نایب قهرمان لیگ یازدهم و انتظار از آن جهت فراهم آمدن زمینه ی حضور توأم با موفقیت آن در مسابقات آسیایی و از طرف دیگر احساس نیاز به داشتن نگاهی آینده نگرانه و راهبردی جهت آماده شدن بستر برای بسته شدن تیمی كه تیراختور و هواداران پرشمارش در سالهای آینده نیز از آن منتفع گردند ضرورت به خرج داده شدن حداكثر وسواس برای انتخاب بهترین فرد جهت سپرده شدن سكان هدایت آن نمایان میشود در طی روزهای اخیر برخی گزینه های خارجی و داخلی بعنوان نامزدهای نشستن بر نیمكت داغ مربیگری تیراختور در رسانه ها چرخیده اند كه تاپ مولر آلمانی و جورج خوزه ی پرتغالی و علی دایی و منصور ابراهیم زاده بعنوان جدی ترین گزینه های خارجی و داخلی مطرح گشته اند كه اگرچه باشگاه هنوز از بودن گزینه ای داخلی در لیست خود صحبت می نماید اما با پیوستن منصور ابراهیم زاده به نفت تهران و پاسخ منفی تلویحی دایی بحث گزینه های داخلی تقریباً منتفی گشته است و به نظر می رسد كه با در نظر گرفتن شرایط موجود انتخاب گزینه ای خارجی تنها انتخاب تیراختور باشد و با نگاهی كلی به لیست مربیان ایرانی نیز می توان به این نتیجه رسید كه مربی ایرانی در خور شأن تیراختور كه با اهداف تیم و اقیانوس عظیم هوادارانش سازگار باشد وجود ندارد و تفكر باشگاه روی گزینه ای داخلی نمی تواند به چیزی غیر از عدم شناخت درست و كامل آن از مربیان فوتبال ایران مرتبط باشد. روشن است كه اگر باشگاه اندیشه ای منطقی در این خصوص داشته باشد هرگز نباید انتخاب مربیان كنار گذاشته شده ی سایر تیمها مثل پرویز مظلومی به مخیله ی آن نیز خطور نماید و یا مربیانی مانند فرهاد كاظمی نیز هر آنچه در چنته داشته تاكنون نشان داده و اكنون چیزی برای عرضه ندارند. ایشان اگر خیلی مربی قابلی بودند قطعاً تیم پیكان پس از صعود به لیگ برتر با وی، عبدالله ویسی را جایگزینش نمی نمود. باشگاه هرگز نباید جهت راحتی خودش روی به مربیان توسری خور مثل مظلومی بیاورد تیراختور بزرگتر از آنست كه سكان هدایتش به چنین افرادی سپرده شود. به پشتوانه ی تجربیاتی كه در طول زمان بدست آمده است اكنون در فوتبال ایران و جهان تیمها روی به جوانگرایی آورده تا با انتخاب چنین مربیانی شور نشاط را به تیم خود تزریق نمایند و دیگر دوره ی مربیان سنتی سپری گشته است از اینرو باشگاه می بایست روی تمامی گزینه های داخلی خط قرمزی كشیده و فقط به انتخاب یك مربی خارجی كه با اهداف باشگاه منطبق باشد اندیشه نماید.

شروطی به قرار ذیل را باشگاه جهت انتخاب یك مربی خوب خارجی می تواند مد نظر قرار دهد:

1. انتظار از مربی چیست؟ فقط حضوری كج دار و مریز در فصل آینده و یا اهداف بزرگی مانند قهرمانی ایران و یا آسیا در نظر گرفته میشود؟

2. هدف ارائه ی چه نوع فوتبالی می باشد؟ فوتبالی تهاجمی، تدافعی، نتیجه گرا، منطقی و با برنامه؟ و ...!؟

3. سبك مربیگری مربیان كدام كشور با شیوه ی بازی تیراختور سازگار می باشد؟

4. این فرد برای چه مدت زمانی انتخاب می شود؟ یك ماه!؟ دو ماه!؟ چند ماه!؟ یك فصل و یا چند فصل؟

5. شخصیت و اعتبار حرفه ای و كلاس كاری مربی چقدر برای باشگاه مهم می باشد؟

واضح است كه باشگاه روی فردی كه انتخاب می نماید حداقل برای یك فصل حساب می نماید اما گاهاً تجربه ای مانند میودراك یسیچ در شهرداری پیش می آید كه به دلیل برآورده نشدن انتظارات، باشگاه با تجمل خسران فراوان اقدام به تغییر سرمربی می نماید اما این رفت و آمد به قیمت گزافی برای تیم و هواداران می تواند تمام شود به همین خاطر در گزینش مربی باید حداكثر حساسیت به خرج داده شده و باشگاه فریب نام برخی نامهای بزرگ را نخورد. گرچه مربیی مثل تاپ مولر تحربه ای 25 ساله در عرصه ی مربیگری داشته و در تیمهای مطرح آلمان مثل اینتراخت فرانكفورت، بوخوم، بایر لوركوزن،‌ هامبورگ به مربیگری مشغول بوده اما تنها تجربه ی خارجی این مربی 61 ساله ی آلمانی مربیگری در تیم ملی گرجستان بین سالهای 2006 الی 2008 بوده و بدلیل نتایج ضعیف از این تیم كنار رفته است و در طی چهار سال اخیر نیز در هیچ تیمی مربیگری ننموده و در واقع می توان وی را یك مربی بازنشسته به حساب آورد. ضمن اینكه مربیان نام آشنای آلمانی مانند رولند كخ در استقلال، ارنست میدن دورپ در تیراختور و برخی مربیان دیگر نیز تجربه ی ناموفقی داشته اند از اینرو با در نظر گرفتن سبك بازی فوتبال آذربایجان انتخاب مربیانی آلمانی كه معمولاً تیمهای تحت هدایتشان فوتبالی كند و ماشینی را به نمایش می گذارند نمی تواند انتخاب مناسبی باشد. اكنون در تمام دنیا روی به مربیان جوان و پرانگیزه آورده و یك مربی كم نام و نشان به نام روبرتو دی متئو با گرفتن جای آندره ویلاس بواس اخراجی كاری می كند كارستان و چلسی را برای اولین بار در طول تاریخ خود بر قله ی لیگ قهرمانان اروپا می نشاند كاری كه مربیان بزرگی مثل لوئیز فلیپه اسكولاری، خوزه مورینیو و كارلو آنچلوتی از عهده ی انجام آن برنیامده بودند. گرچه تفاوت فوتبال ایران با اروپا بسیار است اما قواعد و مقتضیات فوتبال در تمام جهان یكسان بوده و از اینرو باشگاه تیراختور باید با به خرج دادن هوشمندی در انتخاب، قید مربیان از رده خارج شده و اصطلاحاً پیر پاتال را زده و به انتخاب مربیی متناسب با انتظار و نیاز خود و هوادارانش اقدام نماید. با در نظر گرفتن سبك بازی تهاجمی تیراختور و انتظار هواداران جهت به نمایش گذاشته شدن فوتبالی تماشاگر پسند اما در عین حال با برنامه، تاكتیكی و نتیجه گرا از تیم خود و با در نظر گرفتن سبك فوتبال در كشورهای مختلف جهان، مربیان آلمانی انتخاب مناسبی نبوده و مربیان كشورهایی مانند پرتغال و اسپانیا و سایر كشورها با سبك فوتبالی مشابه مناسبتر می باشند. در این فصل باشگاه نباید اشتباه فصل گذشته در خصوص استقلالیزه و پرسپولیسیزه نمودن تیراختور را تكرار نموده و هم در انتخاب مربی و هم در به خدمت گیری بازیكنان اصل را بر جذب اشخاصی بگذارد كه شخصیت بزرگ تیراختور و هوادارانش برایشان از هر چیزی مهمتر باشد. امید كه باشگاه پرهوادار تیراختور با استفاده حداكثری از پتانسیل و امكانات موجود و در نظر گرفتن تمامی جوانب امر به انتخابی صحیح دست زده و بستر را جهت درخشش تیم محبوب آذربایجان در فصل دوازدهم و فصول آینده لیگ برتر ایران و همچنین مسابقات آسیایی مهیا نماید.

آرتان آرمان

یکشنبه 21 خرداد 1391
بؤلوملر : إدمان,