( عزیزانی كه قابل دانسته و قصد دارند مطالب وبلاگ حقیر را در سایتها، وبلاگها و نشریات خود استفاده نمایند،  لطفا به منبع مطلب نیز اشاره فرمایند. بقول معروف، هرگونه نقل مطلب با ذكر منبع و ماخذ مجاز كه نه، مزید امتنان است!)

البته من نویسنده این مطلب نیستم به این لینك مراجعه شود 

      " الساعه كه در ایوان منزل با همشیره همایونی به شكستن لبه ی نان مشغولم خبر رسید كه شاهزاده وثوق‌الدوله حاكم قم را كه به جرم رشاء و ارتشاء معزول كرده بودم به توصیه عمه خود ابقاء فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند كه اداره امور مملكت با توصیه عمه و خاله نمی‌شود! زیاده جسارت است. تقی! "

(نامه ی كوتاه امیركبیر به ناصرالدین شاه در خصوص فساد و بركنار كردن وثوق الدوله كه در نوجوانی به توصیه ی دربار حاكم قم شده بود!)

وثوق الدوله كیست؟

           حسن وثوق(1247-1329 شمسی) را اكنون به یمن انقلاب اسلامی، حتی نوجوانان راهنمایی و دبیرستانی ایران نیز میشناسند؛ چرا كه نام وثوق الدوله با قرارداد ننگین 1919 كه وی در زمان نخست وزیریش با انگلیس امضا نمود پیوند خورده است. با این قرارداد ایران عملا از نظر گمركی و نظامی مستعمره ی انگلستان میشد و البته وثوق الدوله قبل و بعد از این قرارداد نیز در موقعیتهای مختلف به نفع انگلیس فعالیتهای علنی و غیرعلنی فراوانی انجام داده بود. داستان مخالفت یكتنه ی محمد خیابانی در حالیكه اغلب سران كشور توسط وثوق الدوله خریده شده و لاجرم سكوت كرده بودند و حماسه ی مقاومت سرسختانه ی آذربایجان در برابر این قرارداد ننگین و وابستگی كشور به بیگانگان خواندنی است... .

       پس از آنكه دستگاه حكومت رضاشاه به توصیه ی پارس گرایان انگلوفیل ،تحت شعار فریبنده ی تقویت وحدت ملی، دستور ممنوعیت تدریس هر زبانی بجز فارسی را به مدارس سراسر كشور ابلاغ كرد، تئوریسینها – و به عبارت بهتر انتقال دهندگان تئوریها و استراتژیهای مورد نظر بریتانیا – كه محمدعلی فروغی و وثوق الدوله در راس آنها بودند ، ضرورت ایجاد كانون و تشكلی را برای ساماندهی و تقویت تئوریك و تشكیلاتی اندیشه ی قومگرایانه ی فارسی محور احساس كردند و با اقتباس از تجربیات برخی ممالك دیگر در حذف تدریجی سایر زبانها و فرهنگها تحت پوشش برنامه های آموزشی و فرهنگی، اساس یك آكادمی را پی ریختند و نام فرهنگستان را بجای آكادمی بر آن گذاشتند و آنرا فرهنگستان ایران نامیدند. فرهنگستانی كه در ظاهر وظیفه اش حفظ و نشر زبان و ادب فارسی و پاكسازی آن از كلمات بیگانه بود. اما كدام فارسی؟ زبانی كه لااقل 70 درصد مردم ایران آن زمان كوچكترین آشنایی با آن نداشتند و قادر به تكلم بدان نبودند. شیوه های غیر انسانی كه در دهه های گذشته بویژه در  زمان سلطنت پهلوی برای تقویت! زبان فارسی و نشر و توسعه و رواج آن در گوشه و كنار كشور بكار گرفته شده اند، بدلیل سانسور شدید و بی توجهی عمدی چه در رژیم گذشته و چه - متاسفانه- در زمان حاكمیت اسلامی چندان مجال مطرح شدن نیافته اند. از كتك زدن دانش آموزان بجرم صحبت كردن به زبان مادری در مدرسه تا جریمه كردنشان و از تحقیر اقوام بویژه تركان تا تضعیف زیرساختهای فرهنگی و اقتصادیشان همه و همه  تنها با یك دیدگاه قومگرایانه و نژادگرستانه ی فارس محور قابل توجیه بود... .

     اما كسی كه حتی بالاتر و برتر از وثوق الدوله تئوری موزاییكی كردن منطقه ی خاورمیانه  را با هدف فریز كردن ملتها و ایجاد  و تشدید سدّهای زبانی و فرهنگی و مذهبی در منطقه در زون ایران اجرا میكرد، كسی نیود جزمحمدعلی فروغی (1254-1321شمسی)؛ كسی كه میتوان او را مرموزترین شخصیت سیاسی لااقل 100 سال اخیر ایران دانست. كسی كه بسیاری او را بنیانگذار شاخه ی ایرانی لژ فراماسونری  میدانند.

     كسی كه مهره ی اصلی پشت پرده ی انگلیس در  تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی و نیز در انتقال قدرت از رضا شاه به فرزندش محمدرضا بود. كسی كه هم در آغاز سلطنت رضا شاه و هم در زمان پایان سلطنت وی، نخست وزیر ایران بود!

      اما جای شگفتی نیست كه چرا  كسی در ایران هنوز به خود اجازه ی تحقیق و بررسی همه جانبه در خصوص عملكرد این مهره های فاسد ، بدنام و وابسته در ایجاد ناسیونالیسم ایرانی- چیزی كه امام راحل  و مقام معظم رهبری نیز بارها بر خطرناك بودن آن تاكید فرموده اند-  از طریق ایجاد بنگاههای گسترش زبان فارسی ( بخوانید تحدید و حذف تدریجی سایر زبانها)، ایجاد حس برتر بینی در متكلمین به یك زبان خاص در كشور و ایجاد حس حقارت و الیناسیون در  بین متكلمین به سایر زبانها( بویژه زبان تركی كه هدف اصلی در این برنامه بوده است) و  بموازات آن توجیه و اعمال اندیشه ی توسعه ی نامتوازن اقتصادی بین مناطق بصورت غیر رسمی و اعلام نشده( بطوریكه موجب مهاجرفرستی مناطق غیر فارس نشین بدلیل عدم برابری فرصتهای شغلی در مناطق مختلف كشور طی 60 سال اخیر شده است) را نداده است؛ چرا كه پاسخ روشن است. دیدگاه قومگرایانه و توجیه گر وضع موجود متاسفانه پس از انقلاب شكوهمند اسلامی ( شاید با یك دهه دوره ی فترت) مجددا در پوشش و لعابی جدید مجددا قدرت گرفته است.به نحوی كه"فرهنگستان ایران " تاسیس شده در 1314 در سال 1369  اینبار مجددا  لكن با نامی قومگرایانه تر  دور جدید فعالیت خود را آغاز كرد . نام جدید فرهنگستان نه اشاره به ایران ( كه لااقل در ظاهر تمامی فرهنگها و زبانهای ایران را محترم میداشت) بلكه صرفا با نام یك زبان مسلط و رسمی شده ! شروع بكار كرد: " فرهنگستان زبان و ادب فارسی!"

   اما مسئولین دلسوز نظام و هر آنكس كه دلش برای این مملكت میسوزد و میتپد و نیز هر انسانی كه بینش انسانی را مقدم بر تمام مصلحتها و سیاستها میداند، بایستی عنایت داشته باشند كه در عصر حاضر كه عصر انفجار طلاعات و عصر ارتباطاتش نامیده اند، دیگر امكان حذف یك زبان ( بویژه زبانی چون تركی كه حدود 40 درصد مردم ایران به آن تكلم میكنند ) وجود ندارد و ادامه ی سیاست انكار تنها به گسترش روزافزون حركتهای ضد مركزگرایی فعلی خواهد انجامید. گزارشهای احتمالی واصله مبنی بر گرایش روزافزون تركان به صحبت كردن به زبان فارسی نباید ما را بفریبد. حتی بسیاری از جوانان ترك كه از كودكی خانواده هایشان صرفا به زبان فارسی با آنان صحبت كرده بودن، اكنون به مدافعین سرسخت زبان تركی تبدیل شده اند و چه بسا تنفر از زبان فارسی به یكی از پارادایمهای آنان تبدیل شده است؛ چیزی كه ما دوست داریم با انگ پان تركیسم آنرا محكوم و مطرود معرفی كنیم. اما حقیقت این است كه ما خود در انگیزش و هدایت نسل جدید تركان به سوی رادیكالیسم قومی بیشترین سهم و تقصیر را داشته ایم.

      احترام به حقوق اولیه فرهنگی اقوام ( بویژه حق آموزش به زبان مادری ) با  توجه به در اقلیت بودن حامیان تجزیه و استقلال طلبی در میان اقوام، بهترین گزینه ی پیش رو برای مواجهه منطقی با مساله ی قومی در ایران است، بشرطیكه قومگرایان فارس محور كه اغلب با پوشش و لعاب اسلام در بدنه ی حاكمیت نفوذ كرده اند، با توجیهات تكراری و نخ نما شده ی خود بگذارند!

      شاید همیشه برای آغاز منشی جدید ، آنگونه كه پنداشته میشود، فرصت زیادی نباشد... . بگذار بینشی انسانی را در مواجهه با پدیده ای انسانی تجربه كنیم ، نه بسیار، فقط كمی انسانی تر.

و قال الحكیم: "... و جعلناكم شعوبا و قبائلا لتعارفوا

انّ اكرمكم عندالله اتقیكم"



همان طور كه در بالا هم گفتم من این مطلبو ننوشتم و بازم لینك شو میزارم


یکشنبه 10 اردیبهشت 1391
بؤلوملر :