زبان سند هویت هر ملتی است . سندی كه اثبات آن تبلور ذات هر خلقی است. در واقع موجودیت هر ملتی در این كره خاكی نشانگر حضور زبانی اوست. زبانی كه مورد تكلم واقع می شود از طریق اصوات، هجاها و آثار مكتوب سند زنده ای بر جای می- گذارد، سندی كه جزیی از میراث بشری است و بر همه انسانهای فكور است كه از موجودیت ، حق حیات و فضای تنفسی آن زبان در ابعاد گوناگون مدافعه نمایند. این سند در وجود فیزیكی و آثار معنوی میلیونها انسانی حك شده كه به آن زبان سخن میگویند.بنابراین رسمیت هر زبانی را نه حاكمان، بلكه خود ملتی كه به آن زبان لب می گشایند، تعیین می كنند. پس به سخنی، هر زبان برای ملت صاحب زبان رسمی است. زبان ضمنا آ ئینه ای است كه هر ملتی خود را، در گذرگاه تاریخ، در آن مشاهده می كند. این سند زنده در آئینه تاریخ جهان می درخشد هر چند كه عده ای بخواهند این سند و این آئینه را مخدوش و تیره ببینند.
زبان هیچ ملتی در عرف بین الملل نیازی به اثبات ندارد، بزرگترین دلیل وجودی هر زبانی حضور ملتی است كه به آن زبان تكلم می كنند و با این طریق كاروان تمدن بشری را غنا می بخشند، خواه این متكلمین زبانی میلیونی باشد یا كمتر. كمیت در عرصه موجودیت زبانی زیاد مورد اختلاف نیست. زبان ها با تفاوتهای خویش موزائیك زیبائی از ملل و نحل در جهان پدید آورده اند، جهانی كه در مواردی قدرتمندان بر آن شده اند این سند هویت و این آئینه زلال بشری را مكدر كنند. برای مثال خواندن" كتاب كوچه" اثر زنده یاد شاملو، نوعی گردشی است در قلمرو مردمی كه به فارسی دری صحبت می كنند، هر چند كه خود استاد فقید ریشه تركی داشته باشند. .و با مطالعه اشعار نسیمی و اثر ماندگار شهریار، حیدر بابایه سلام، نیز خواننده در مسیر رودخانه ای سیر می كند كه روح و روان مردم ترك آذربایجان را به تصویر می كشد.زبانی كه نه فقط كدهای بیجان و حرفهای قراردادی الفبا، كه روح و روان مردمی را در یك مقطع تاریخی نشان می دهد. این همان زبانی است كه من با آن بزرگ شده ام، زبانی كه ترنم كننده آمال و آرزوهای یك ملت اصیل است.با این وجود، ما مشاهده می كنیم كه در عرصه قدرت و حكومت در مواردی تلاش می شود كه فرهنگ و زبان ملتی به سخره گرفته شود و به سخن قالتونگ(Galtung 1)” معنا و مفهوم زبان ملتی توسط حاكمان معنی شود و تعریف گردد نه خود مردم". و این اوج فاجعه است كه دیگران بر ملتی خیر و شر تعیین كنند كه به سخن روان شناسان نوعی" آگاهی یا وجدان استعمارشده" در ملتی پدید آورند.(2) به این صورت، برای مثال، در شهری كه بیش از یك میلیون نفر جمعیت دارد و مردم قرنهاست به زبان ، در این مورد، تركی آذربایجانی ، صحبت می كنند، كتابخانه اش قفسه ای از كتابهای تركی آذربایجانی نداشته باشد و یا در دادگاههایش زنان و مردان و شهروندانش نتوانند به زبان خود از خود دفاع كنند. این همان " آگاهی استعمار شده" است. اینجا ملتی است كه نفوذ(Penetration) زبان بیگانه یا حاكم سبب شده كه ملیت خود را تسلیم دیگران نماید كه به این حالت" submissiveness" یا تسلیم بی قید وشرط گفته می شود. این حالت روانی اگر ادامه پیدا كند نوعی" تخریب روانی" برای ملتی پدید می آورد. خوب این زبان چیست و زبان چه جایگاهی در جامعه بشری دارد و زبان تركی آذریایجانی از كجا سرچشمه گرفته است. اما قبل از همه، .در همین ابتدا باید به فهرستی از فاكتها و حقایق اشاره شود تا خواننده دقیق با برخی از بد یهییات زبانشناسی آشنا شود.
- زبانها در عین تفاوتهای ریشه ای از مشابهتهای زیادی برخوردارند.
- زبانها از نظر ساختاری در گروههای مشابه طبقه بندی میشوند.
- زبانها همواره در طول زمان در داد و ستد بوده و متاثر از یكدیگر بوده اند.
- برخی از زبانها به سبب تهاجمات استعماری و فقر فرهنگی در معرض نابودی قرار دارند.
- علی رغم اختلافات عجیب و قریب بین زبانها و كدهای آنها، زبانها به تعبیری از ساختار واحدی برخوردارند.
- زبان هیچ ملتی برتر و یا پستتر نیست، و این قدرتهای فائقه اقتصادی و یا امپراطوریهای مالی است كه سبب فراموشی ویا به حاشیه افتادن زبانها میشود.و این كار با كوچهای اجباری یا اسكانهای ناشی از شرایط ناخواسته حاصل می گردد.
- زبانها در خانواده های زبانی طبقه بندی می شوند و اعضا هر خانواده زبانی شاخه ای از درخت زبانشناسی بشری است.
قبل از همه، در ریشه شناسی زبان تركی آذربایجانی باید توجه نمود كه تمام زبانهای دنیا در مسیر زندگی بشری و تاریخ او، از پیچ و خمهای فراوانی گذشته و از دوران قبل از كتابت و الفبا عبور كرده ، تا امروز رسیده اند. با توضیح بیشتر، زبانهایی كه قدرت انطباق با شرایط زمان داشته و از تهاجمات ضد زبانی گریخته اند، تا امروز حضور خود را به اثبات رسانده اند. در این رهگذر انسانهای باستان بنا به شرایط ز یستی خود، هر كدام به شكل ویژه ای از زبان و كتابت و نوشته ، منطبق با وضع زیستی خود، استفاده كرده است. برای مثال، ملتهایی كه در زندگی كوچ نشینی بوده اند، فن كتابت و زبان آنها به سبب كوچهای مداوم و درگیریهای خشن برای دسترسی به مراتع، دستخوش تغییر بوده و قضاوت علمی در مورد ریشه زبانی آنها مشكل به نظر می رسد. برای مثال، زبان انگلیسی امروزی كه حدود یك میلیارد مردم جهان به آن آشنائی دارند، حدود شش سده پیش به نوعی كتابت میشد كه آثار آن زمان برای خواننده معمولی امروزی نامفهوم است. بنابر این بهتر است به ریشه كل زبان بشری اشاره شود و نظر دانشمندان معاصر و پژوهشگران جدید آورده شود تا اینكه در ریشه شناسی زبان تركی آذربایجانی مردم ایران نیز تامل علمی به عمل آید.
در زمینه ریشه شناسی زبان تركی آذربایجان نظرات متفاوتی ابراز شده است و گاهی ضد و نقیض. واین برخوردها سبب شده كه ذهن عامه نسبت به آن در ابهام قرار گیرد.
"مریت روهلن" Merrit Ruhlan می نویسد هر چند كه دانشمندان هر كدام در محل كار خویش به صورت جداگانه ای كار می كنند، اما در واقع هر كدام بخشی از موضوعات علمی را مورد بررسی قبرار میدهند كه در كل همه به هم مرتبط می گردند. او ادامه میدهد كه با كمال تعجب با مطالعه آثار زبانشناسان و مشاهده نزدیكی در واژگان و ساختارهای زبانی به این نتیجه رسیده كه از حدود 5 هزار زبانی كه امروز در جهان تكلم میشودو و با بررسی نزدیكیهایی كه در این زبانها به چشم میخورد، این نتیجه حاصل می شود كه تمام این زبانها در واقع از یك زبان اجدادی، زبان واحد باستانی ریشه گرفته اند.(3) اما اگر به جامعه امروزی ایران نظر كنیم در یك جمله میتوان گفت كه این هم از كرامات تظامات استبدادی است كه ملتی باید برای اثبات موجودیت زبانی خویش فریاد بكشد.
در جامعه چند زبانی ایران زبان تركی آذربایجانی هنوز جایگاه خود را نیافته است. امید میرود كه روند عمومی بیداری اجتماعی یا موج عظیم رنسانس فرهنگی ، كه آغاز شده، بتواند زبان تركی آذربایجانی را نیز در مقام مناسب خود بنشاند.زبانی كه میلیونها نفر از مردم آذربایجان ایران به آن تكلم می كنند، و در طی قرون و اعصار همچنان از گذرگاهای خطرناكی گذشته و بارها در معرض مرگ قرار گرفته است. زبانی كه بنا به نظر زبانشناسان كامل، و از نظر استروكتور گرامری و ساختار نحوی انسجام دارد. هر چند این زبان در ایران حالت رسمی نداشته و به زبان مكتوب دیوانی ارتقا نیافته، اما توانمندیهای ساختاری این زبان سبب شده كه با وجود تسلط سیاستهای تركی ستیزی و ممنوعیت پخش و نشر آثار خلاقه به این زبان، هنوز جان سختی از خود نشان دهد و از طرق فعالیتهای غیر رسمی و ادب دوستانه زنان و مردان آذربایجان در زمره زبانهای زنده ولی در حال خطر endangered به تنفس خود در كلنی زبانهای دیگر ادامه دهد. زبان تركی، كه یكی از شاخه های آن در آذربایجان مورد تكلم واقع میشود، همانند سایر زبانهای مرسوم در جهان، زبانی است كه ساختار قانونمند دستوری خود را دارد و تا كنون آثار ماندگاری به این زبان چاپ شده است.
در ایران، به لحاظ سیاستهای فرهنگ ستیزانه طوری با این زبان برخورد شده كه حتی عده ای از خود صاحبان این زبان از تكلم به آن شرم زده میشوند. البته این سیاست ویژه ایران نیست، به پژوهش زبانشناس برچسته سوئدی، اسكوتناب كانكاش، در ممالكی كه زبان حاكم دیگر زبانها را به حاشیه رانده و ممنوع نموده، تكلم به زبان مادری برای زبانهای غیر رسمی "با احساس شرم" همراه بوده است)4 (این ضایعه فرهنگی در ایران جراحات عمیقی در سینه میلیونها انسان نهاده است. جراحاتی كه در طی دهه ها زبان ستیزی و تلاش برای حذف اقتدار ملت آذربایجان ضربات جبران ناپذیری بر پیكر این ملت وارد كرده است. ملتی كه كودكانش در یك آشفتگی آموزشی قرار داشته و در حالت "suspension "یا سردرگمی و آویختگی زندگی كرده اند. مطمئن هستم كه درك عمق این جراحت كه سینه ملت آذربایجان را دریده و میلیونها انسان را در مرز و بوم خویش به شهروندان درجه دو تبدیل كرده، مورد توجه روشنفكران فارسی زبان قرار گیرد. حق تكلم، آموزش، و احترم به زبان ملتها جزئی از مولفه حقوق بشر و پایه دموكراسی است . با آبادی وپیشرفت اجتماعی هم مرتبط است. . و در واقع ناتوانی اهل قلم فارسی زبان از درك پیامدهای ممنوعیت زبانی سبب شده كه این جماعت جاهلانه به موضع انكار بیفتند و یا در بهترین شكل از طرح مسئله خودداری كنند و به آن با دید "كاهشگرانه" (reductionism) بر خورد كنند.
اینجا نه ناسیونالیسم آذری مورد نظر من است، نه سایر نظرهای سیاسی. اینجا طرح این فكر در ریشه شناسی زبان تركی مطرح است كه قبل از هر برنامه سیاسی اجتماعی، باید با زبان یك ملت بزرگی، ابتدا به عنوان هویت فرهنگی و حق ذاتی آنها،ا برخورد كرد. امكان ندارد ملتی با كسانی كه زبان و موجودیت آنها را به سخره گرفته اند، با گرایشات صمیمانه برخورد كند. ناسیونالیسم اینجا واژه بی معنایی است، اینجا میدان وسیع تنفس زبانی ملتی در نظر است كه طبق مصوبات سازمان ملل زبانش باید رسمیت یابد- اینجا هیچ سخنی از سیاست و برخورد سیاسی نیست، بلكه به طور شفاف سخن از جامعه ای است كه تقریبا از هر دو نفر یك نفرش خواستگاه تركی دارد و به شاخه های مختلف زبان تركی تكلم میكند ، در حالی كه از نظر ساز و كارهای رسمی در آموزش و سایر امور جامعه زبانش غایب است، زبانش در حاشیه است، زبانش به اشكال مختلف سرزنش و تحقیر میگردد. اینجا سخن از زبان ملت است نه ملی گرائی.اینجا تاكید بر موجودیت و حیات اجتماعی ملتی است، نه ناسیونالیسم كور سیاست مردان. اینجا سخن از زبان و حیات كودكانی میرود كه دهه هاست علیرغم مصوبات جهانی از حق رشد و نمو كودكانه به زبان مادری خود محرومند. آنان همانند كودكانی هستند كه از آغوش مادرانشان به زور گرفته شده اند. چرا كه زبان مادری همراه شیر مادر آغوشی گرم و عاطفی برای كودكان محسوب می شود. ابنجا سخن از تخطئه زبان و ادب ملتی است. حال آنكه علم زبانشناسی میگوید هیچ زبانی برتر از سایر زبانها نیست و چنان كه در این نوشتار خواهد آمد زبان تركی از نظر توانائی دستوری، آواشناسیphonemes, morphemes) ) و مورفولوژی از زبان فارسی ظرفیت بیشتری دارد.
زبان امروزی تركی كه مردم آذربایجان ایران به آن صحبت می كنند، شاخه ای از خانواده بزرگ زبانهای تركی Turkic languages” است. خود این خانواده نیز در طبقه بندی زبانها، از زبانهای زیر خانواده گروه زبانهای آلتائیك Altaic شناخته میشود.
"خانواده زبانهای تركی اشتراكات خیلی نزدیكی به یكدیگر نشان می دهند. این همانندی در عرصه آواشناسی، مورفولوژی (تحولات لغوی) و ساختار نحوی آنهاست. در بین این زبانها تنها زبانهای چوواش، خلج، و یاكوت با دیگر خانواده زبانهای تركی تفاوت قابل توجه دارند. نزدیكترین سوابق این زبانها در كنار رودخانه اورخون در مغولستان و نیز دره رودخانه یئنی سئی در روسیه مركزی و جنوبی وجود دارند كه به قرن 8 برمیگردد."
برای نشان دادن خانواده زبانهای تركی و درك ریشه های زبان تركی آذربایجانی اینجا عین ترجمه طبقه بندی زبانها از دید زبانشناسان معتبر آورده میشود. جالب اینجاست كه بیشتر عالمان زبانشناسی تاریخی در این مورد هم نظرند:
زبانهای تركی با توجه به ریشه های تاریخی، معیارهای جغرافیایی و اصول زبانشناسی به شاخه های زیر تقسیم میسوند:
1-زبانهای اوغوز یا زبانهای جنوب غربی كه شامل زبانهای تركی عثمانی، قاقوزGagaus، تركی (آذربایجان)، تركمن، و تركهای خراسان." در این طبقه بندی به لحاظ توجه به اشتراك زبانها از نظر موقعیت جغرافیایی جایگاه زبان تركی امروزی آذربایجان ایران نیز مشخص می شود.
2-زبانهای قبچاق یا زبانهای شمال غربی: این شاخه شامل زبانهایی از خانواده زبانهای تركی است كه عبارتند از زبانهای قازاك، قره قالپاك، نوقای، تاتار، و باشقیر، لهجه های سیبری غربی، تاتارهای كریمه، كوموك، كاراچای، بالكار و كاراایت.Karaite”
3-شاخه جنوب شرقی یا گروه اویغور چاغاتی uyghur chagati” “كه در برگیرنده زبانهای اوزبك، اویغور، اویغور زرد، و سالار Salar” “با ریشه اوغوز.
4-گروه شمال شرقی یاسیبریایی شامل زبانهای یاكوت Yakut(ساخا)، دولقان “Dolgan”، آلتای، خاكاس ، شور Shor تووان Tuvan ، و توفا (.( Tofa
5-زبان چوواش كه زبان منطقه ولگاست.
6-زبان "خلج" khalaj) ) زبان متباعد مركزی ایران است.(5)
منظور از زبان خلج همان گویشی از زبان تركی است. بر اساس داده های سایت میراث فرهنگی، استان مركزی دربرگیرنده ساكنانی با ریشه زبان تركی هستند. طبق این نوشته و به نقل از سایت "سوزوموز""زبان تركی زبان اصلی اهالی اكثریت نقاط روستائئ شهرستان ساوه می باشد.(شاهسون بغدادی، اینانلو، مغنها، ایل مغان، تركمن....اغلب روستائیان به یك گویش تركی(منظور زبان تركی آذربایجانی است.م.ب) و اندكی به گویش تركی خلجی سخن می گویند.&
طبق این نظر، جایگاه و خواستگاه زبان تركی آذربایجانی روشن می گردد. این زبان در زمره زبانهای جنوب غربی خانواده زبانهای تركی محسوب می شود
استاد رحیم رئیس نیا نیز در نوشتاری كه در مورد زبان تركی تهیه كرده، ریشه شناسی زبان تركی اذربایجانی را چنین ذكر می كند كه به نوعی با پژوهش زبانشناس فوق هماهنگی دارد:
"زبانهای تركی به چندین شاخه و شعبه تقسیم می شوند كه تركی آذربایجانی به گروه غربی خانواده زبانهای تركی وابسته است. به نظر وی"منابع اصلی زبانهای منسوب به شاخه غربی خانواده- های تركی و از آن جمله زبان آذربایجانی عبارت بوده است از: زبانهای قبایل و طوایفی كه به نام های ساك- سكیف- سكا، گاس، گاسبی، گاسیت، خزر، سابیر، سووار، هون، گوی ترك، تورك غز، اوغوز، قبچاق، و... شناخته شده اند. اینان در سده های پیش از میلاد و نیز در نخستین هزاره میلادی در اطراف دریای خزر مسكن گزیده اند. زبان آذربایجانی نیز به مانند سایر زبانهای وابسته به گروه غربی تحت تاثیر حوادث اجتماعی-تاریخی پیچیده ای به صورت زبان واحد خلق تشكل یافته است" (6)
دلیل عمده ای كه زبانشناسان تاریخی می آورند كه زبانهای تركی از خانواده زبانهای هند و اروپایی نیستند، توجه به ساختار هجایی و آواشناسی این زبان است. البته اشكال دیگر دستور و نحو زبان تركی آذربایجانی نیز نشانگر این است كه این زبان خود استقلال زبانی دارد. تفاوت و در واقع خصیصه بارز زبانهای تركی در كمیت حروف صدادارست. وجود نه صدادار به این زبانها "هارمونی هجایی"(7) می دهد كه در زبانهای" دری" (فارسی) نیست. علاوه نوع پیچیده پیشوندها و پسوندها نیز نشان می دهد كه ساختار زبان تركی و ظرفیتهای آن با زبانهای هند واروپایی متفاوت است. مثال ,واژه كول (خاكستر) كول-لر(خاكسترها)، كول-لر-ی (خاكسترهایش) و واژه قول (برده) قول-لار (برده ها)، قول-لاری (برده هایش) نشان می دهد چه هماهنگی و هارمونی در زبان و نوع تلفظ واژه های صدادار وجود دارد. به هارمونی صداها در پسوند"لر" "لری" و نیز "لار" و لاری" توجه كنید، با مقایسه این نوع هارمونی مصوتها می توانید پی ببرید كه در زبان دری فارسی این امكان گردش هجایی وجود ندارد. دكتر زهتابی در كتاب با ارزش خویش، به نام "معاصر ادبی آذری دیلی" برای نشان دادن جایگاه زبان تركی آذربایجانی، با استادی و ایجاز خاصی انواع حروف صدادار را توضیح داده اند.(8)
مثل هر زبان دیگری زبان تركی آذربایجانی مسیر تاریخی ناهمواری طی كرده و به امروز رسیده است.نوع به كار بردن پسوند در این زبان، بی آنكه آسیبی به خود كلمه وارد شود، سبب شده كه این زبان از یك استاندارد خوبی از نظر زبانشناسی برخوردار باشد كه برای یادگیرنده زبان آسان خواهد بود. برای مثال كلمه"ائولریمده" (evlerimde)" در خانه ما" از واژه اصلی "ائو"(خانه) "لر" علامت جمع، "ایم"پسوند مالكیت، "ده" پسوند مكانی به صورت یكدست و هماهنگ استفاده شده است. حال زمانی كه كلمه در زبان تركی آذربایجانی از حروف صداداری بهره گیرد كه از ته دهان تلفظ میشوند، تمام پسوندها نیز خود را با آن صدا هماهنگ می كنند. مثال "اوتاق"، اوتاقلار، اوتاقلاریمدا، اوتاقلاریمداكی، اوتاقلاریمداكیلار و تركیب "اتاق-لار-ایم-دا-كی-لار-دان" (از چیزهایی كه در اناق هایم هستند) نشان دهنده سیالیت و ظرفیت گسترش ساختاری این زبان است.(9) این ساختار ویژه زبانی سبب شده كه به زبانهائی كه هنگام اضافه شدن پسوندها، ریشه كلمه ثابت بماند، زبان التصاقی (agglutinate) گفته می شود. در زبانهای التصاقی نه تنها ریشه افعال هنگام صرف شدن ثابت می ماند، بلكه در تمام كلمات دیگر نیز هنگام افزوده شدن پسوند، اصل كلمه بی-تغییر می ماند. ضیا صدر و دكتر زهتابی نیز ریشه زبان تركی آذربایجانی را جز زبانهای التصاقی دانسته اند.با این تفاوت كه برخلاف بیشتر منابعی كه من مراجعه كردم و در كتاب شناسی استاد ر..رئیس نیا هم ذكر شده، دكتر صدر زبان تركی آذربایجانی را از نظر ساختاری از زبانهای اورال آلتائی نمی داند، چرا كه او باور دارد كه زبانهائی خارج از خانوادهای اورال آلتای در این گروه وجود دارند كه التصاقی هستند .10
این كه شكل گیری كامل فرم زبان ادبی تركی آذربایجانی چه زمانی بوده، اطلاع دقیقی نداریم،اما كتیبه های اورخون یئنی سئی یا یئنی سو را میتوان نام برد كه تركیب دستوری واژه ها و صوت شناسی كلمات موجود نشان می دهد كه این سند از قدمت بیشتری برخورداراست. با این حال اكثر منابع بر آنند كه زبان های شكل یافته خانواده تركی بیشتر از قرن هشتم میلادی آغاز شده است. در این مورد زبانشناسان با توجه به نوع زبانهای تركی، تكامل هر كدام را به قرون مختلف نسبت می دهند. زبانهای تركی آسیای میانه قرن هشتم شكل میگیرند، حال آنكه شكل گیری زبان ادبی "اویغوری" را ما بین قرون نه تا چهارده می دانند.(11( شیوه زندگی كوچی و نوع معیشتی و زیستی اجداد ترك آذربایجانی و طرز نگاه آنها به جهان و طبیعت سبب شده كه صاحبان این زبان از ثبات اجتماعی برخوردار نباشند. تهاجمات و لشكركشیهای مدام باعث شده كه این ملت در حالت كوچ قرار گرفته و از اقتدار دولتی بهره نداشته باشد. حضور جمعیت مختلف ترك در سراسر ایران و نیز سایر ممالك دلیل بر همین است. با وجود عدم امكان آموزش رسمی زبان تركی آذربایجانی در ایران و با وجود ممنوعیتها و محدودیتها و تحقیرها در پخش و نشر آثار اهل قلم این خطه، زبان تركی آذربایجانی به سبب ظرفیتهای دستوری، ساختار نحوی، آوائی و نیز قدرت واژگان، زبانیت و زندگی و تكامل خود را پیش گرفته و جلو رفته است. طبق آمار سال 1997 حدود% 37.3 از جمعیت ایران به این زبان تكلم می كنند.
با این حال در جامعه ایران سنت دیرینه استبداد سبب شده كه واقعیات فرهنگی و آكادمیك نیز بنا بر امیال و منافع حاكمان تحریف گردد. البته داشتن عقاید و آرا گوناگون در مسائل علمی یك موضوع طبیعی است. نكته مورد نظر من انكار و حذف است كه نادرست است.
در مورد ریشه شناسی زبان تركی آذربایجانی نظری هم وجود دارد كه زبان میلیونها مردم آذربایجان را به زبانی از ریشه هند و اروپائی نسبت می دهد و از آن به عنوان زبان ":تاتی” و "هرزنی" نام می برند. حال آنكه در میان آذربایجانیها واژه "تات" و "تاتی" به كسانی اطلاق می شد كه آذربایجانی نیستند.همانگونه كه تازیان، غیر عرب را عجم می خواندند. خود كلمه "تات" به نوعی با واژه روسی "تاتی" با هم به كار گرفته شده است. تاتها در مناطق قفقاز زندگی می كردند، در ایالات"سیازان" Siazan ، دیویچین، قوبا، قوناق كند، شماخی، اسمایلین.، در شهر باكو و در شبه جزیره آَبشرون، در شمال شرقی آذربایجان. تاتها قوم مستقلی بودند كه در كنار آذربایجانیها زندگی می كردند. ریشه زبانی آنها روشن نیست ، طبق آمار موجود در یك سند، تاتها كه در آبادیهای شمال ایران و اطراف تهران زندگی می كردند، 28433 نفر آمارگیری شده اند. در این سند ذكر شده است كه "تاتها" از نظر دینی هم به مسلمان، مسیحی و یهودی منشعب می شوند. زبان شناسان بر آنند كه زبان تاتها با زبان تركان آذربایجانی مشابه نبوده است. تاتها بر خلاف تركان آذربایجانی هیچ وقت زبان كتبی نداشته اند، آنها در باكو به یادكیری زبان تركی پرداختند. نكته قابل ذكر این است كه سیاستهای تك زبانی و استحاله گری سبب شده كه تاتها در ایران به كلی به زبان فارسی بگروند . تاتها در آذربایجان شمالی در دوران حاكمیت شوروی عمدتا در باكو زندگی می كردند. سیاستهای شوروی در آن زمان به سخن بزخی از زبان شناسان سبب شد كه اتها موجودیت خود را به مرور از دست دهند بنابراین انتساب زبان تركی آذربایجان به "تات" و "هرزن" و جدا نمودن خانواده بزرگ زبان تركی از شجره زبان شناسی و زبانهای "اورالیك التاییك" با اهداف خاصی انجام می گیرد و گرنه داشتن نظر یا فرضیه در پژوهشهای علمی چیزی قابل كتمان نیست.
باید اشاره كنم كه نبود جو حستجوگری، نقد و عدم امكان بررسی مسائل اجتماعی، از جمله ساختار جمعیت ایران، زندگی زبانهای مختلف، و نگرش به پدیده جدید "جوامع چند زبانی" ، سبب شده كه جامعه در یك خلا نظری وتتوریك زندگی كند، وقایع و افكار مطابق امیال قدرتمندان تعبیر و تفسیر گردد. در مورد زبان و ریشه شناسی زبان ملت آذربایجان هنوز در ذهن عامه .و نیز در منظر روشنفكران، همان نظراتی كه از دوره فراماسونرهای رضا شاهی دیكته شده موج می زند. اما باید تغییر زمان و شرایط را فهمید. به حقایق دو باره اندیشید. این بار به صورت مستند، دقیق، با مدرك و استدلال. و زمینه را نیز برای پژوهشهای بیشتر آماده كرد. اولین بار احمد كسروی بود كه به موضوع زبانشناسی آذربایجان اشاره نمود و تئوری من در آوردی "تاتی" و "هرزنی" را به عنوان زبان مردم آذربایجان نامید. حال آنكه كار زبانشناسی با اشاره به خانواده های زبانی و طبقه بندی زبانها مرتبط است و تمام زبانهای مورد تكلم از نمودار زبانی مشخصی ریشه گرفته اند. زبان ملت آذربایجان نیز از این مقوله جدا نیست. با نیات سیاسی و مطامع سركوب فرهنگی نیز نمیتوان چنین پدیده های زنده را برای همیشه تحریف كرد. زبان آذربایجان از خانواده جهانی زبانهای التصاقی است كه این گروه از زبانها همانگونه كه گفته شد به شاخه زبانهای آلتائیك مرتبطند. مشابهت ها در:1-واژگان 2- در ساحتار دستوری 3- در آواشناسی هم دلیل عمده این طبقه بندی است. طرح اصطلاح "نیمزبانها" هم كه از سوی مورخ آذربایجانی، احمد كسروی مطرح شده، هیچ تغییری در موجودیت این زبان و زندگی تاریخی آن ایجاد نمی كند. در علم زبان شناسی ما pidgin-Creole داریم كه نوعی گویشهای مردم و قبایل مهجور و جدا مانده از اصل خویشند كه به سبب كوچها و معضلات زیستی از ریشه زبانی خود جدا افتاده و به نوعی به گویش ویژه دست یافته اند. گویشی كه از زبانی جدا شده و به مرور شكل یافته و ممكن است به حالتی برسد كه دیگر برای صحبت كنندگان زبان اصلی مفهوم نباشد. برای مثال چیزی كه از آن به نام زبان "هرزندی" نام برده می شود و آقای كسروی آن را نیم زبان آذربایجان می نامد و از آن مثال می آورد، در واقع همان چیزی است كه در زبان شناسی "پیدگین" pidgin می گویند. گویش یا زبانكی كه از اصل خود جدا مانده است. به مثال خود آقای كسروی و تطابق معنائی آن اشاره می كنم.
"امسور ورون خیلی وروسته، سیل خیلی آمارا، گندومی خروب كردیه،
"امسال باران زیاد باریده، سیل بسیار آمده، و گندمها را خراب كرده"
در واقع جمله اول شكل مهجور، وامانده و سرگردان جمله دوم است. حالا تراشیدن یك شخصیت زبانی به این "زبانك" یا "پیدگین" و آنرا زبان باستانی مردم آذربایجان نامیدن همه عاری از هر گونه اعتبار علمی است. " لازم به توضیح است كه "پیدگینها" ابتدا در زبان انگلیسی پدید آمدند كه جای صحبت آن در این جا نیست.
بنابر این درك ریشه زبانی مردم آذربایجان كه من از روی اسناد و نمودارهای زبانشناسی شجره آن را خواهم آورد، از خانواده زبانهای تركی است و هر گونه سفسطه كاری در اطلاق نیم زبان، یا جدا كردن ساختار گرامری، لغوی، و نحوی این زبان از زبان تركی بیمعنی است. چرا كه این زبان زنده است.كار می كند. هر روز صاحبان اندیشه به آن زبان آثار خلاقه می آفرینند و با وجود دهه ها و سده ها بی احترامی ، به ویژه در دوران سلسله پهلویها، این زبان راه خود را می رود و خودش با واژه ها و الحانش، با ساز عاشقان دلسوخته، با نی چوبانان كوه و كمر در اراضی آذربایجان، و با سوز دل شاعران تركی گوئئ چون شهریار، سونمز، استاد یحیی شیدا، اشعار ملودیك استاد بارز، ممد آراز، و صدها دیگر بر زندگی زبانی خود ادامه می دهد. جای تاسف است كه روشنفكران غیر ترك به سبب نبود شرایط نشر و پخش آثار اهل قلم تركی گوی، چندان آشنایی با این آثار ندارند و از سویی این خلا زبانی یا به سخنی حذف زبان سبب شده كه تركان ما پارسی گوی شوند. اسناد به جا مانده از دوران مشروطه و حكومت ملی آذربایجان هم نشان می دهد برخلاف نظر كسروی ویارانشان آقای حسن رشدیه نیز در گامهای نخست بر آن بود در آذربایجان آموزش به زبان تركی آذربایجانی را مستقر سازد و ضمنا آموزش در جامعه ایران را به صورت دو زبانه سازد. همان گونه كه دكتر رضا براهنی، نویسنده ، شاعر و منقد ادبی هم در نوشتار خویش كه در بیشتر نشریات و سایتهای داخل و خارج منتشر شد، به همین موضوع صحه می گذارد.(سایت تریبون)
آقای احمد كسروی برای اثبات نظر خود در مورد بی ریشه بودن زبان آذربایجان بر آن می شود در ریشه شناسی نام اشخاص و شهرها هم به نوعی خیالپردازی كند كه برای خواننده بی غرض امروزی ودانشجوی پژوهشگر مضحك می آید. آیشان برای مثال برای اینكه نظر خود را در مورد بی ریشه بودن زبان تـركی آذربایجانی ثابت كنند، سعی كرده اند برای واژه های موجود تركی در آذزبایجان وسراسر ایران كه تركان زندگی می كنند، ریشه فارسی بتراشند. این تلاش ایشان نه از جنبه تفحص و تحقیق بلكه نوعی شكل تحریف علمی پیدا میكند. برای مثال ایشان ریشه كلمه:
"سوگودلو"را بیدك،
"گردكانلو" را گردكانك،
"قزلجه" را سرخه،
"ایستی بولاغ" را گرمخانی ،
یالقوز آغاج" را یكه دار و غیره نامیده اند كه در یك كلام از منظر زبانشناسی واژه ها مضحك است.. در این سند ادعا می شود كه گویا مردم آذربایجان بعد از كوچیدن به اراضی امروزی واژه های فارسی را به تركی ترجمه كرده اتد. حال آن كه قبل از ورود آریایی ها به فلات ایران ، این مناطق محل سكونت "اورال آلتائیان" بوده است كه اجداد تركان آذری شناخته میشوند.(در این مورد به مقاله حمید نطقی در مجله وارلیق شماره های آذر و دی 1363 مراجه كنید.ر.ر.)
برای روشن شدن اذهان عموم باید اشاره كنم كه پسوند "لو" یك شاخص در زبان تركی آذربایجانی است كه صدها كلمه اساسی در فرهنگ كتبی این زبان با این فرم وجود دارد."لو" كه گاهی در میان مردم به صورت پسوند"لی" هم به كار برده میشود، پسوند نسبی و ملكی است. كلمات تاریخی همچون ایل ترك "باهارلو"، " قره قویونلو" كه دارای پسوند "لو" هستند قرنها سابقه استعمال زبانی داشته و تعابیر آقای كسروی در شقه-شقه كردن این واژه ها و چسباندن آنها به زبان فارسی معتبر نیست. تلاش برای پیدا كردن یك پدرخوانده فارسی به واژه ها و اسلوب زبانی تركی آذربایجانی هیچ كمكی به كار زبان نمیكند. یا تركیب اصیل "ایستی بولاغ" كه زبانزد مردم آذربایجان است و در روستاها و مناطق كوهستانی به چشمه های آب گرم اطلاق می شود را به واژه مهجور فارسی"گرمخانی" نسبت ریشه ای دادن واقعا عاری از هر اعتبار علمی است.(13) بنابراین سرگردان ماندن آقای كسروی مابین واژه های "آذری" و "تركی" و تلاشش برای جداكردن زبان مردم آذربایجان از خانواده زبانهای تركان و نیز تراشیدن ریشه قلابی برای واژه- های تركی آذربایجانی در زبان فارسی نیز چندان كمكی به خواننده نمی كند. برای مثال آقای كسروی در واژه شناسی نام آبادیها به لغت "قرا" اشاره می كند وتلاتش دارد به هر ترتیبی است برای این واژه معصوم و اصیل تركی پدرخوانده فارسی بسازد. ایشان چنین می نویسند:
"در آذربایجان بر سر بسیاری از نامها واژه "قرا" آورده می شود مثلا "قراچمن" و "قرارود". و چون قرا در تركی به معنای سیاه است كسانی خواهند پنداشت در این نامها همان معنی تركی مقصود است. ولی باید دانست كه "قرا" در زبان آذری به معنای بزرگ بوده و خود تغییر یافته واژه "كلان" است كه در فارسی هنوز هم به كار می رود." و ادامه می دهند كه:
"از اینجا میتوان گفت "قرا" در "قراچمن"و "قرارود" و بسیار مانندهای آن، نه واژه تركی كه واژه آذری است و معنای آن بزرگ است" )15) خوب، حتی برای خواننده مدرن و منطقی امروزی، كه ترك آذربایجانی هم نباشد سفسطه نویسنده روشن است. نخست این كه ایشان برای اینكه قافیه را درست كنند آمده و واژه معصوم "قره" یا "قارا" را به شكل "قرا" بیان كرده اند، سپس در ادامه تلاشش سعی كرده اند پدرخوانده ای در فارسی به این كلمه پیدا كنند و قرعه به نام واژه "كلان" در آمده است تا اثبات كنند كه "كلان" اصل "قرا" بوده، سوم اینكه با تحریف واژه "قرا" بر آن شده اند كه این واژه را از شخصیت تركی به هیئت من در آوردی آذری درآورند. حال آن كه صورت مسئله خیلی روشن است. در فرهنك لغات تركی آذربایجانی از قرنها پیش واژه اصیل "قارا" یا" قره" به تكلم تبریزیها موجود بوده و علت اطلاق اسم "قرا چمن" به "قره چمن" نه گناه واژه "قره" بلكه اجرای سیلست فارسی سازی و كشتن اصالت زبان تركی آذربایجانی بوده است.و گرنه از منظر واژه شناسی و طبقه بندی واژه ای چه ارتباط "واكه ای" یا هجائئ مابین واژه "كلان" فارسی و لغت مظلوم تركی "قره:" وجود دارد. خاصه اینكه به سخن دكتر صدر تلفظ صوتی "ق" در فارسی (تهرانی) به خصوص با آشفتگی خاصی روبروست. به قول استاد جلال همائئ (فلم) را "غلم" تلفظ می كنند و "غلام" را قلام. اما رای عموم بر آنست كه فارسی صوت "ق" نداشته و تنها "غ" دارد .(16) در تك تك نام واژه ها همین تمهید عجیب و قریب به كار رفته است. حال آن كه با این كارها نمی شود موجودیت زبان تركی آذربایجانی و هویت ملت آذربایجان را خدشه دار كرد. البته گاهی در تنگنای قافیه شاعری به سبب ظرفیتهای آوایی "قارا" را به صورت حرف مصوت كشیده "آ" نیز گفته- اند. یك مثال دیگر كلمه "ارونق" است. منطقه "ارونق-انزاب" از مناطق قدیمی اراضی آذربایجان است. ارونق با الف فتحه دار تلفظ می شود. آقای كسروی برای اینكه تئوری خود را به كرسی بنشاند، ابتدا به كلمه "ارونق" یك "آ" اضافه میكند، بعد ادعا می شود كه این واژه "نخسست "آرانك" بوده ، كه به معنای آران كوچك باشد"(17) با چه دركی میتوان به اخر یك واژه تركی "كاف"تصغیر اضافه كرد و معنای دیگری، در یك زبان دیگری،از آن مستفاد نمود. صدها نوع از این قبیل موارد وجود دارد كه در كتابی جمعاوری خواهد شد. البته داشتن فرضیه های متفاوت در زبان امری رایج بین زبانشناسان است حتی نظرات ضد و نقیض. اما این روش آقای كسروی در این مورد قابل استناد نیست.
زبان تركی آذربایجانی درمتون تاریخی
در این قسمت برگردان نوشتاری كوتاه از یك منبع علمی دیگر را در مورد جایگاه زبان تركی آذربایجانی ذكر می كنم تا خوانندگان هر چه بیشتر با نظرات گوناگون آشنا شوند و نیز پژوهشگران و دانشجویان با دید بازتری به این مسئله بنگرند . روشن است كه نشر و پخش همچو نظراتی می تواند جو سالم تفكر و اندیشه پردازی را پربارتر كند و بر مدتها روش تك گوئئ و قضاوت رسمی و سیاسی در مورد زبان تركی غلبه كند تا دانشجویان و خوانندگان هوشیار به طور فراگیر به این موضوع بنگرند.
"از زبانهای رایج دنیا كه در امروز میلیونها نفر به آن زبان تكلم می كنند، یكی هم زبان تركی است كه علاوه بر كشورهای تركیه، آذربایجان ، در بلغارستان، اوزبكستان، كازاخستان، قیرقیزستان، تاجیكیستان، یونان و قبرس نیز به این زبان سخن می گویند. البته در دیگر كشورهای جهان نیز میلیونها تركی گوی زندگی می كنند، كه تنها در آلمان بیش از یك میلیون نفر و در ممالك امریكای شمالی نیز به عنوان "كارگران مهمان" تركان زندگی می كنند. اینان به شاخه های مختلف خانواده زبان تركی سخن می گویند. در شاخه های این زبان، زبانهای تركی تركمن، آذربایجانی، قفقازی، لهجه های تركی خراسانی وجود دارند كه از شعبه اصلی زبانهای آلتائیك هستند. البنه زبانهای مغولی و tungusic نیز از زبانهای زیر همین خانواده محسوب می شوند. تا سال 1928، پنج سال پس ار استقرار جمهوری تركیه تمام اسناد خانواده زبانهای تركی با الفبای عربی نوشته می شد كه دلیل آن هم تاثیر قدرتمند اسلام در منطقه بوده است. در سال 1928، اصلاحات زبانی در تركیه سبب شد كه الفبائی بر اساس قراردادهای زبان لاتین با 28 حرف به زبان كتبی تركی تبدیل شود ، كه مورد بحث ما نیست.(18) اما زبان تركی امروز در آذربایجان ایران همان گونه كه ذكر شد مسیر طولانی پیموده و پس از تغییرات و تحولات فراوان، كه ناشی از وضع زیستی اجداد تركان آذربایجان بوده، به شكل امروزی رسیده است. اجدادی كه به آنها از نظر زبانی تركان اوغوز می گویند ، كه كارنامه ادب شفاهی آنان از پیشینه ادبی 1500 ساله برخوردار است. یعنی ادبیاتی كه به "ادبیات اوغوز" معروف است. كتاب معروف "دده قورقوت" از داستانهای مردم ترك زبان" اوغوز"از زمره این گنجینه به شمار میرود. بعدها داستانهای "كور اوغلو"، نوشته های یونس امره، فضولی و اشعار مختوم قلی، وارث ادبیات اوغوزها و در مجموع دربر گیرنده تروت معنوی ادبیات تركان آذربایجانند.(19) فكر می كنم با روشی كه آقای كسروی پیش گرفته بود، اگر آن زمان دسترسی به منابع امروزی تركان داشت و سند "ده ده قورقوت" را می دید ، واژه "ده ده" را به سبب تشابه به واژه "دد" به فارسی نسبت می دا د. اما واژه ها در زبانها پدید می آیند و بر طبق نیازهای زمان و ضروریات زندگی اجتماعی و اقتصادی تغییر می یابند، زبانها با یكدیگر همكاری كرده و مهمانهایی را از همدیگر می پذیرند، واژه هائی كم كم به سبب از بین رفتن موقعیت تاریخی یا اقتصادی از دور خاج می شوند و جای خود را به تازه واردین می دهند واین چنین است كه علم معانی یا لكسیكولوژی عمل می كند. نزدیكی و ارتباطات اجتماعی اقتصادی تركان آذری و سایر تركان هم خانواده در ایران با فارسها سبب شده كه زبان فارسی برخی از عناصر زبانی تركی را عاریه گرفته و فارسیزه كند. این نشانه ضعف زبانی نیست. بری مثال پسوند "چی" در خیلی از واژه های فارسی و در ادبیات آن به كار رفته و مورد تكلم واقع می شود. مثال قهوه چی:درشكه چی، چایچی و غیره. جا افتادن این پسوند رایج زبان تركی در فارسی تنها نیاز زبانی است كه به صورت مقبول در آمده و فارسها از این ساختار دستور زبان تركی سود میجویند.
هم چنان كه دكتر محمد تقی زهتابی نیز اشاره كرده اند علم معانی در زبان تركی آذری روندی ناپیوسته، پیچیده و ناهمگونی داشته است و این خود تصویرگر زندگی ملتهای تركی گوی است كه در اراضی آذربایجان در تاریخ طولانی زیسته و رفت و آمد كرده اند.)20)
وجود واژه های مشابه در زبانها امری كاملا طبیعی است و این حالت به دو دلیل عمده صورت می گیرد. نخست هم گروه بودن زبانها در تاریخ و دومی نیاز هر زبان برای رشد و تكامل خویش سبب می شود كه واژه ها همواره بین زبانها در حركت باشند. طبق اطلاعاتی كه هر سال موسسه ام-آی_تی MIT در مورد زبانها صادر می كند زبان تركی یكی از زبانهای استاندارد از نظر زبان شناسی است.(21)در این سند آمده است كه بیش از ده درصد كلمات انگلیسی از ریشه زبان تركی اخذ شده اند. البته همان گونه كه اشاره شد زبانها پس از عاریه گرفتن كلمات از یكدیگر سعی می كنند واژه ها را با ساختار صدایی و معنائی خود هماهنگ سازند. بنابر این هیچ زبانی ناب و خالص نیست و هر گونه تلاش در مورد پیرایش زبانها از واژه های بیگانه و یا تئوری ناب سازی زبان با واقعیات زیستی انسان خوانائی ندارد. انسانی كه مدام در داد و ستد معانی و انئیشه هاست. از سوئی اطلاق الفاظی چون زبان وحشی یا زبان اقوام بی تمدن و بیابانگرد به تركان آذری ، یا زیان اعرب را زبان بدویان شمردن نیز جز غرض ورزی به حل مسئله- ای كمك نمی كند و تنها نشانگر جهالت گویندگان و بی اطلاعی آنان از وضع زیستی-تاریخی این ملتها است. همین جا اشاره كنم كه طبق تحقیقات زبانشناس معروف آر.اچ روبینز زبان عربی اولین زبانی بود كه در اواخر سده هشتم میلادی از نظر دستورنویسی و گرامر رشد فراوان كرد و برای اولین بار دستور زبان سیبویه بصری متبلور شد كه در نوع خود بی نظیر بود و" سیبویه برای حروف عربی به توصیف آواشناختی تازه ای راه برد كه مستقلا از آن خود او بود و آن توصیف آواشناختی به مراتب پیشرفته تر و كمال یافته تر از علم آواشناسی غربی چه در دوره معاصر سیبویه و چه دوره های پیشین بود."(22( با رشد و گسترش اسلام در منطقه و جهان و وجود متن معتبر عربی به نام قرآن، زبان عربی به زبان اثربخش آن زمان تبدیل شد و ظرفیتهای نحوی و آوایی و علم معانی آن سبب شد كه زبانهای ملل منطقه تحت نفوذ آن قرار گیرند .از سویی "همخوانیهای گلوگاهی یا حلقی (pharyngeal) همان گونه كه زبانشناس شهیر فرانسوی آندره مارتینه می گوید" یا نزدیك شدن جدارهای پیشین و پسین گلوگاه یعنی پسین ترین بخش پشته زبان از یكسو و ته دهان از سوی دیگر، میتواند به ایجاد بندش یا سایش بیانجامد ولی زبان شناخته شده ای چون عربی سایشهای گلوگاهی بیواك و واكداری دارد كه به ترتیب با h} {و,? آوا نویسی میشوند {تلفظ ح و ع در زبان عربی}.23 زبان تركی آذربایجانی نیز از نظر حروف صدادار 9 تایی توانایی بیشتری برای ادای كلمات، و تكامل واژگان دارد. همان گونه كه اشاره شد سیبویه بصری كه ایرانی بود به چهره برجسته زبانشناسی عربی تبدیل شد. روشن است الفبای عربی ، به عنوان الفبای زبانی كه آسمانی و مقدس خوانده می شد و ضمنا دارای یك متن نهائی و غیر قانل تغییر هم شده بود، در جهان گسترش یابد و به الفبای ملل منطقه از جمله تركان آذربایجان تبدیل شود. زبان شعرا و نامدارانی چون نسیمی، فضولی و سید عظیم شیروانی شد كه آثارشان هر چند در بوته ممنوعیت گرفتار بوده اند، اما همچنان ورد زبان زنان و مردان آذربایجانند:
"منده مجنوندان فزون عاشیقلیق استعدادی وار
عاشیق صادق منم مجنونون آنجاق آدی وار
) من در عاشق بودن از مجنون هم عاشقترم
از مجنون فقط نامی مانده است ، منم عاشق صادق(
گفتنی است كه در قرن چهاردهم میلادی هر دو زبان، عربی و عبری، در دانشگاه پاریس فرانسه رسمیت یافتند.
از مهم ترین سند كتبی متعلق به تركان به كتاب ده ده قورقوت اشاره می شود كه این سند به "اورخون- یئنی سی یازیلاری" (نوشته های اورخون- یئنی سی) معروف است، كه به مناسبت 1300 مین سالگرد این سند در جمهوری آذربایجان گردهمایی با شكوهی بر گزلر گردید. كتاب ده ده قورقوت " به طایفه اوغوزها " منتسب است و تركان عثمانی نیز این سند را به اشكال مختلف چاپ كرده اند. این كه زبان تركی آذربایجانی چه مسیری را در همسایه شمالی گذرانده و از الفبای عربی به سیریل و سپس به الفبای لاتین راه برده مورد بحث ما فعلن نیست. ولی باید گفته شود هر كلمه ای ، به هر الفبایی در هر زبانی كه به كار می رود، " چه به لحاظ معناشناسی و چه به لحاظ دستور و چه به لحاظ تلفظ مختص به خودش، تاریخ خاص و منحصر به فردی دارد")24) در ر یشه شناسی زبان تركی آذربایجانی ورود به اجزا تشكیل دهنده این زبان وبررسی چگونگی رشد و پایداری آن در یك دوره بغایت خشن به تفصیل بیشتری نیاز است. از سویی مطالعه متون تاریخی زبان تركی و تجزیه تحلیل آن كار دیگری است و موقعی دیگر میطلبد.

این بر عهده دانشجویان است كه با پروژه های تحقیقاتی بتوانند زوایای مختلف زندگی زبانهای رایج در ایران را در بیاورند و بر تاریكیها نور بپاشند.

چهارشنبه 25 خرداد 1390