از دیگر اقدامات شونیسم كه با سركارآمدن دیكتاتوری رضاخان آغاز شد تغییر نام مكان ها بع اسامی فارسی در ایران بود! سیستم شونیسم علاوه بر تكه تكه كردن آذربایجان در استان هایی با اسامی مختلف چون آذربایجان شرقی و غربی و همدان و زنجان و مركزی و اخیراً اردبیل و اعطای بعضی قسمت های منطقه آذربایجان به اشستان های همجوار ( تهران، گیلان، كردستان و كرمانشاهان)، به تعویض نام بعضی شهرها نیز اقدام كردند كه از آن جمله اند (18):
باش سوما = صومعه علیا، آشاغی سوما = صومعه سفلی، سئیوان = سگبان، كئچی قیران = بزكش، بین گول = هزاربركه، موتاللیق = متعلق، جووت = جوبند، كوشك سارای = كشك سرای، پشتو = پشتاب، پینه شالوار = شادباد، گون دوغان = كندوان، میو = میاب، موجا = خواجه مرجان، ارومیه = رضائیه، سالماس = شاهپور، سولدوز = نقده، قول قاسیم = گول قاسم، توفارقان = آذرشهر-دهخوارگان، قره چور = سیاه چور، شارابخانا = شرفخانه، كوجووار = كجاآباد، داش آتان = دانش آباد، بارش = بارنج، خاروانا = خروانق، سیداوا = سعیدآباد، اووشا = افشار، سلمان كندی = سلمان كند، ینگی جه = نیكجه، سوماقلو = سماق ده، تاتائوچای = سیمین رود-قوشاچای، ایكی سو = میاندوآب، قره گولی = كج ساران، واسمیش = باسمنج، قره سو = سیاه چشمه، آرازبار = ارسباران، یام = پیام، ملیك كندی = ملكان، آجی چای = تلخه رود، هلاكو = هرزند، باش بولاق = سرچشمه، سووش بولاق = مهاباد، قاراچای = سیه رود، قوروچای = شاه آباد، دوه چی = شتربان، انه مه = انانق، قره سو = سیاه آب، قره گؤل = سیاه گل، قیزیل اوزن = سفیدرور، قبله بولاق = قبله چشمه، زنگان = زنجان، سایین قالا = شاهین دژ، خیوه(خیاو) = مشگین شهر، میشوو = میشاب، ساوالان = سبلان، قافلانتی = قافلانكوه، خوجا = خواجه، ساری قه یه = سارقیه، آخماقه یه = حكقیه، گوموش تپه = گومیشان، گوموش قه یه = دمشقیه، تیكان تپه = تیكاب.
شونیسم ها به نام های تركی در مرزهای سیاسی ایران كفایت نكرده و نام منطقه ای در جمهوری آذربایجان یعنی آران را هم به همه جمهوری آذربایجان (آذربایجان شمالی) نسبت دادند تا بدینگونه نام آذربایجان را از صحنه سیاسی دنیا محو كنند! اما علی رغم آرزوی این دشمنان اكنون ملت آذربایجان در شمال رود آراز دارای دولتی مستقل، پرچم و سرود ملی و عضویت در سازمان ملل و پارلمان اروپاست.
شروع تبعیض های حكومت مركزی از 80 سال قبل نسبت به آذربایجان و البته دیگر مناطق و ملت های غیرفارس زبان، نظیر كردها، تركمن ها، عرب ها و بلوچ ها منحصر به مسائل فرهنگی و محدود كردن زبان آنها نبود، بلكه تبعیضات سیاسی و اقتصادی را نیز به ملت های غیرفارس روا داشتند. انتصاب استانداران، فرمانداران و رؤسای دولتی غیرآذربایجانی و یا وابسته برای آذربایجان كه درد مردم منطقه را درك نمی كنند از سیاست های سیستم شونیستی در ایران بوده و هست، حتی نفوذ فعالین سیاسی ترك و دیگر ملت های غیرفارس كه درد ملت خود را درك می كنند، در سیستم حكومتی به سختی امكان پذیر است. بازگشت قسمتی از بودجه بعضی استان های ترك به تهران به عنوان سرمایه مازاد، نمونه ای از عوارض چنین سیاستی می باشد.
امروز آثار تبعیض اقتصادی در آذربایجان برای كسانی كه شهرهای استان های آذربایجانی وشهرهای استان های تهران و فارس و اصفهان و خراسان را دیده اند ، ملموس است و از خود حتماً پرسیده اند كه آیا این وضعیت برای منطقه مستعد و پرظرفیت آذربایجان شایسته می باشد؟! البته قدمت تبعیض های اقتصادی در آذربایجان نیز به زمان رضاشاه می رسد... تبریز در اثر هجوم سیل های خانه برانداز در سال 1308 متحمل خسارات فراوانی شد. در آن زمان كه با صرف هزینه 500 میلیون ریال راه مخصوص آبعلی وآمل ساخته می شد و از محل مالیات های جمع آوری شده از آذربایجان در دهات مازندران و سوادكوه سدهای سیمانی ساخته می شد، مركز برای تعمیر سد تبریز و جبران خسارت 30 میلیون ریالی سیل به مردم در اتاق های وزارت كشور دست به دست هم می مالید و بالاخره وزارت كشور تصمیم گرفت شهرداری تبریز برای تعمیر سد تبریز از بانك ملی وام گرفته و بتدریج از محل درآمد شهرداری مستهلك سازد... . در تابستان سال 1319 غله آذربایجان را كه در محل 350 الی 400 ریال خرواری قیمت داشت، آقای مستوفی استان دار دست نشانده رضاخان بدون توجه به مایحتاج مردم تبریز خرواری 140 ریال خریداری كرده و به مركز حمل می كرئ و در فصل زمستان مردم شهر تبریز بی آذوقه ماندند و ناچار غله مانده و گندیده گرگان را خرواری 600 ریال خریداری كردند. فرمانده ارتش تبریز از كیفیت جوهای خریداری شده به مستوفی می نویسد: « به علت فاسد بودن اسب های ارتش نمی خورند» و آقای مستوفی در حضور جمعی با نهایت بی شرمی در حضور جمعی چنین گفتند: « باكی نیست، حالا كه اسب های ارتش نمی خورند می دهم خرهای تبریز بخورند!...» (14). این تبعیض ها بعد از انقلاب نیز ادامه پیدا كرد. بعد از انقلاب رتبه صنعتی استان آذربایجان شرقی از رتبه 3 به رتبه 17 نزول كرد و در سال 79 نسبت جمعیت بر واحدهای صنعتی در استان اصفهان 13/2 برابر نسبت جمعیت بر واحدهای صنعتی تمامی استان های ترك ایران بود. به جز چند كارخانه بزرگ در منطقه آذربایجان كه تاریخ تأسیس آنها قبل از انقلاب و اكثراً به همت آذربایجانی ها بوده است و اكنون نیز بعضی از آنها ورشكست شده و یا در وضعیت اقتصادی خوبی قرار ندارند، اكثر صنایع استان محدود به كارگاه های كوچك و صنایع سطح پایینی چون كارتن سازی و صنایع غذایی شده است. در زمینه معادن و فلزات سرمایه گذاری دوران 8 ساله سازندگی در استان كرمان حدود 320 برابر سرمایه گذاری در چهار استان آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل و زنجان بوده است(32). كارشكنی های مستقیم و غیرمستقیم دولت در سرمایه گذاری آذربایجان بوسیله مسئولین وابسته به مركز موجب گریز سرمایه ها و بدنبال آن نیروی كاری و تحصیل كرده از آذربایجان و سرازیری آن به شهرهای تهران و كرج و شهرهای فارس نشین شده است. به روایتی آمار مهاجرت از آذربایجان در زمان جنگ ایران و عراق بیش از آمار مهاجرت استان خوزستان بوده است! یعنی عاملی بدتر از جنگ در آذربایجان حاكم می باشد! در آمارهای رسمی ارائه شده آمار بیكاران استان های آذربایجانی كمتر از استان های فارس نشین می باشد! كه البته واضح است این هم به معنی حل معضل بیكاری نیست بلكه به معنی فرار بیكاران از منطقه و اسكان آنها به شهركهای اقماری تهران چون اسلامشهر، شهریار و ... می باشد. در حالیكه طرح اتوبان جاده پررفت وآمد و ترانزیت تهران-تبریز-اروپا با تأخیر مواجه می شود، مسافرین باید مسافت 630 كیلومتری بین تبریز و تهران را با صرف 12 ساعت در قطار طی كنند و با وجود آزادراه تهران-اصفهان، به طرح قطار سریع السیر تهران- اصفهان نیز بودجه تخصیص داده می شود تا این مسافت به دو ساعت تقلیل پیدا كند. 53 میلیاردتومان برای قطار هوایی داخل شهری در تهران صرف می شود تا كشاورز بیكار آذربایجانی، منطقه مستعد آذربایجان را به قصد ساخت ستون های بتنی این ریل هوایی، ترك كند.

پنجشنبه 4 اسفند 1390
بؤلوملر :