امیر پاشا زنگان دیارینن سنه و بتون تیراختورچیلارا سلام اولسون
غزلك شكستنت كار كیه ؟ به عزا نشستنت كاركیه؟

عسلك تبینم افتادن تو بگو پرپر شدنت كار كیه؟

نگو دیو قصه تو فنجون فالت افتاد آسمون لحجه فیروزه رو یاد تو نداد غزلك گریه نكن گریه به چشمات نمی یاد!
غزلك شكستنت كار من و ما كه نبود

بغض تو گریه تو كار غرل ها كه نبود

غزلك هر چه كه هس بد جوری خوبی واسه من

هر چی بود شعرای من محض تماشا كه نبود

اگه تن پس می زنیم حرمت عشق و نشكنیم

اگه چاووش نشدیم به شب شبیخون نزنیم

اگه من جفت تو تیست ترانه اندازه تست

تو شبای بی كسی ما همه دنبال منیم!

غزلك یار اگه آوار تو شد گریه نكن!

اگه بر حق شدنت دار تو شد گریه نكن

اگه هرپنجره دیوار تو شد گریه نكن

یا پرستار اگه بیمار تو شد گریه نكن!

غزلك هر جا برم ترانه یعنی اسم تو!

خط هر منظره از جنس خطوط جسم تو

ته هر كوچه بی بست غزل خونه تو

همه كس به اسم تو قصه ما طلسم تو!

سه شنبه 11 بهمن 1390
بؤلوملر :