آشنایی با قشقایی ها

 

 http://behzad180.blogfa.com/

آشنایی با قشقایی ها

 

ایل قشقایی یكی از ایلات مهم ترك زبان ایران است :مركز اصلی این ایل فارس است . قشقایی ها در دوره های مختلف بتدریج به این سرزمین كوچیده و در آن ساكن شدهاند . حاج میرزا حسن فسایی در كتاب فارسنامه ناصری مینویسد : قشقایی ها طایفه ای از تركان خلج بوده اند كه از عراق عجم و ساوه به فارس كوچیده اند . قسمتی از این مهاجران در بلوك قونقری ( شهرستان آباده) ساكن و ده نشین شده اند كه هنوز هم به تركی سخن میگویند و بنام خلج نامیده میشوند . گروهی دیگر به زندگی كوچنشینی ادامه میدهند و به دو بخش خلج و قشقایی تقسیم میشوند . چون مهاجرت اینان به فارس حالت گریز و فرار داشته است ، به ( قاج قایی ) به معنی گریخته و فراری معروف شده اند . بعدها این واژه به قاش قا یی و قشقایی تبدیل میشود برخی عقیده دارند كه قشقایی از قشقه به معنی چال و علامت سفیدی نقش شده است كه بر روی پیشانی اسبان آنان وجود داشته است و نشانه قبیله آنان بوده است .

پاره ای از مورخان مسكن اصلی ایل قشقایی را آذربایجان و تبریز میدانند ترانه های فولكوریك قشقایی ها هم این نظر را تایید میكند .

بویول گده تبریزه – قنات ریزه ریزه

این راه به تبریز میرود و قناتش ریز ریز است

تارمتارم بیزه یول ور بیزو اراگ و لكمره

خدای من راهی به ما نشان ده تا به سرزمینمان برویم

روی آن كوه سبز بوردم را دیدم

ای كوه سبز تو را یاد میكنم و میگریم(1)

تمام قشقائیها شیعة جعفری هستند و به آداب و رسوم خود علاقه‌مندند. شاید بیش از پنج درصد آنان نماز نخوانند. یا اصلاً نماز را ندانند ولی به عرف و عادات خود سخت معتقدند. زبان قشقائیها تركی آمیخته به فارسی است و همة آنها فارسی را خوب می‌دانند و به آن و به آسانی سخن می‌گویند.(2)

تاریخ و ایل قشقایی :

ایل قشقایی ، یكی از بزرگترین ایلات ایران در همسایگی ایلات خمسه در استان فارس سكونت دارند سواحل جنوبی استان به شكل حاشیه ای به طول حدود 250 كیلومتر و عرض 30 تا بیش از 50 كیلومتر قلمرو گرمسیری ( قشلاق ) آنهاست قلمرو سردسیری ( ییلاق ) بیشتر در شمال استان و از نظر وسعت به مراتب كوچكتر از قلمرو گرمسیری و در حدود نصف آن است مناطق سردسیری بر خلاف قلمرو گرمسیری كه همه یكپارچه و به هم متصل میباشند بیشتر پراكنده اند.

در محدوده فوق قشقایی ها و سكنه ایلات خمسه سكونت دارند . (3)

 

افرادی كه در تاریخ ایل قشقایی مطالعاتی داشته اند نوشته اند كه ایل قشقایی قبل از دوره صفویه از قفقازیه شمال ایران كنئنی نقل مكان دادند و سپس در زمان شاه عباس ( 998_1038) آنها را به فارس كوچاندند ، هر چند كه طایفه فارسی مدان قبل از قشقایی ها در منطقه اقامت داشته اند و نامی از آنها برده شده (4) .

در كتاب باورد تا ابیورد به نقل از مجمع تواریخ آورده شده است كه : جد بزرگ قشقایی ها را امیر( قاضی شاه لو قشقایی ) میدانند و میگویند كه نامبرده جمعی از تركان قشقایی را بدور خود جمع نموده بر آنها ریاست میكرد ، فرزند زاده امیر قاضی به نام ( جانی آقا قشقایی ) بوده كه از ساحب منسبان دربار شاه عباس محسوب میگردد . (5)

و (پیمان) در مطالعات خود درباره قشقایی ها آورده است : در زمان سلطان محمد غزنوی در سال 396 (ه ق ) گروهی از ایلات خلج در خراسان و حوالی مرو ساكن بوده اند ، بعدها به علت بد رفتاری لشكریان محمود گروهی  از تركان ( از جمله خلجها) به كرمان میروند و از آنجا به سبب تعقیب ماموران سلطان محمود به اصفهان و از آنجا به آذر بایجان میروند ، پس از آذربایجان به عراق آمده و به همراه عراقیها (تركان ساكن دراین نواحی كه مستقیما آمده بودند) اغلب اضطرارا به دامنه های جنوبی سلسله جبال زاگرس كوچ میكنند بدین ترتیب میتوان گفت اولین رسته های تركان جنوب عراقیها و خلجها هستند كه حدود یك هزار سال پیش از جیهون گذشته وارد ایران شدند و پس از نقل مكان و مهاجرت های متعدد به فارس آمدند و ایلات قشقایی ترك زبان را تشكیل دادند (6)

و نگارنده فارسنامه ناصری منشا طایفه اینانلو ها را كه گروهی از آنان قشقایی هستند و بیشتر آن از خمسه های فارس هستند را از تركستان میداند كه با مغل به ایران آمدند .(7)

اما انچه مسلم و مبرهن است تیره های مختلف قشقایی به یكباره وارد فارس نشدند و بلكه دسته های مختلف آن به تدریج مهاجرت كرده اند و به هم پیوسته اند و نیرومند شده اند .(8)

در فارسنامه ناصری آمده است كه در سال 1234 برای اولین بار قشقایی ها دارای ایلخان شدند و پیش از این ایل بیگی مرسوم بود (9) و اولین ایلخان همان جانی خان بود كه بعدها فرزندش دختر والی فارس را به عقد خود در آورد (10)

كریستوفر ساكس د ركتاب خود آورده است كه انگلیسی ها رسما از قوام الملك والی فارس خواستند كه ایلخان قشقایی را تعویض نماید (11)

سردار عشایر قشقایی با روی كار آمدن رضا خان به نمایندگی شورای ملی رسید و به سال 1311 خورشیدی به همرا ه پسرش به زندان افكنده شد و به سال 1312 خورشیدی در زندان كشته شد (12)فارس و جنگ بین الملل جلد 2 ص 38

 مورخان و سیاحانی كه به دیدار این ایل آمده اند مطالبی در مورد این ایل نوشته اند كه در مواردی اشتباه نموده اند  ،

عبدا... شهبازی مورخ در مورد قسمتهایی از  كتاب :

 پی‌یر ابرلینگ، كوچ‌نشینان قشقایی فارس، ترجمه فرهاد طیبی‌پور، تهران: شیرازه، چاپ اوّل، 1383،  

( Pierre Oberling, The Qashqai Nomads of Fars, The Hague: Mouton, 1974)

 میگوید:"متن انگلیسی كتاب فوق را در سال 1354 خوانده و در همان زمان فصل حوادث پس از جنگ جهانی دوّم آن را به عنوان كار دانشجویی ترجمه كردم. كتاب غیردقیقی است و منابع آن به‌طور عمده مصاحبه با برخی شخصیت‌های ایل قشقایی است كه به اغراق‌گویی و عدم دقت و تعصبات خانوادگی شهره‌اند.

با وجودی كه ظاهراً مترجم محترم خود قشقایی است (بر اساس نام ایشان حدس می‌زنم) ولی بی‌هیچ توضیح در زیرنویس برخی نوشته‌های غلط ابرلینگ را به فارسی برگردانده است. تصوّر می‌كنم در این‌گونه موارد باید توضیحی با امضای مترجم یا ناشر ترجمه فارسی در زیرنویس بر كتاب افزوده می‌شد. مثلاً، ابرلینگ نام طایفه «قره چی» را «قره چاهی» نوشته و معنی آن را «چاه تاریك». (ص 285) در زبان تركی، «چی» به معنی «رودخانه» است و «قره» به معنی «سیاه». بارتولد واژه‌های «آق» (سفید) و «قره» (سیاه) در تركی قدیم را نوعی تأكید بر بزرگی و اهمیت می‌داند و تصوّر من نیز همین است. بنابراین، مثلاً، «قره چی» در واقع به معنی «رودخانه بزرگ» است نه «رودخانه سیاه». همین‌طور است نام‌های «قره‌قویونلو» و «آق‌قویونلو» كه در واقع به معنی «صاحبان گوسفندان بسیار» است نه «صاحبان گوسفندان سیاه» یا «صاحبان گوسفندان سفید.» (متأسفانه كتاب‌های بارتولد در دسترسم نیست كه ارجاع بدهم.)

ابرلینگ اسامی طوایف قشقایی را به شرح زیر بیان كرده است: عمله، دره شوری، فارسیمدان، كشكولی بزرگ، شش‌بلوكی، كشكولی كوچك، قره چاهی [قره چی]، صفی خانی، نمدی.

طوایف كشكولی بزرگ و كوچك و قره چی یكی هستند و ایل كشكولی نام دارند. طوایف كوچك و كم‌شمار صفی خانی و نمدی امروزه جزو ایل عمله هستند. ابرلینگ اشاره نكرده كه ایل عمله، به معنای یكی از ایلات پنجگانه قشقایی، اتحادیه‌ای است از طوایف متعدد كوچك كه در سال‌های پس از شهریور 1320 و دوران اقتدار ناصر خان و خسرو خان قشقایی منسجم شد و اطلاق نام «عمله» بر این طوایف رسمیت یافت. تا پیش از این زمان، بزرگ- ایل قشقایی مشتمل بر ایلات پرشمار كشكولی، دره‌شوری، شش‌بلوكی و فارسیمدان بود و قریب به چهل طایفه كوچك. رساله‌ خطی منتشرنشده‌ای در دست است با عنوان «شرح حال ایلات قشقایی» كه به دوران حكومت اكبر میرزا صارم الدوله بر فارس تعلق دارد و برای او نوشته شده؛ یعنی قدمت آن به اواخر دوره احمد شاه می‌رسد. در این رساله، به‌نقل از حمزه خان و پسرش میرزا عبدالله خان كشكولی (مرحوم مهندس عبدالله كشكولی، متوفی بهار 1378)، اسامی و تعداد افراد 43 طایفه قشقایی و نام كلانتر هر طایفه ذكر شده است. طایفه عمله یكی از این 43 طایفه است و طوایفی كه پس از شهریور 1320 جزو ایل عمله به‌شمار می‌رفتند، و این  عنوان امروزه رایج شده است، به عنوان طوایف مستقل ذكر شده‌اند. در رساله فوق درباره ایل عمله چنین آمده است: «نوكران ایلخانی، در تحت‌نظر خودشان، قشلاق خنج و افرز، ییلاق سمیرم.» در جای دیگر شمار طوایف قشقایی در زمان حكومت فرمانفرما، یعنی سال‌های جنگ اوّل جهانی، ذكر شده و چنین آمده است: «طایفه عمله و نوكرباب كه متعلق به خوانین است، خانوار یكهزار و هفتصد، سوار چهارصد، تفنگچی ششصد نفر.» طبق رساله فوق، در گذشته دور ایل قشقایی مشتمل بر 63 طایفه كوچك بوده كه اسامی آن‌ها نیز ذكر شده است.

مطالب رساله فوق مؤید نظر اینجانب در كتاب مقدمه‌ای بر شناخت ایلات و عشایر (تهران: نشر نی، 1369) است كه قشقایی را اتحادیه‌ای از ایلات و طوایف ترك زبان تعریف كرده بودم كه بر اساس اقتدار خوانین به‌تدریج انسجام یافته است. طوایف كوچك در طوایف بزرگ مستحیل شدند و این فرایند به تشكیل چهار ایل بزرگ فارسیمدان، دره شوری، كشكولی و شش‌بلوكی انجامید. در دوران اقتدار  صولت‌الدوله، كه رؤسای برخی از این ایلات، مانند محمدعلی خان كشكولی، بسیار مقتدر و ثروتمند بودند و از او تمكین نمی‌كردند، تلاش برای جذب طوایف كوچك به ایل عمله و پرتوان كردن بازوی نظامی ایلخانی آغاز شد. در سال‌های پس از شهریور 1320 نیز، كه ناصر خان و خسرو خان قشقایی، برای مانور در مقابل حكومت مركزی به نیروی نظامی پرشمار نیاز داشتند، فرایند جذب طوایف كوچك به ایل عمله تداوم یافت و در نتیجه ساختار ایل قشقایی به پنج ایل بزرگ (عمله، فارسیمدان، دره شوری، شش‌بلوكی و كشكولی) تقسیم شد.

 ابرلینگ مدعی است كه به سران ایل قشقایی لقب «ایلخانی مملكت فارس» اعطا شده بود (ص 16). این نیز اشتباه است. رؤسای ایل قشقایی بسته به نوع حكمی كه از حكمران وقت فارس دریافت می‌كردند ایلخان تمامی قشقایی، در مواردی ایلخان برخی از ایلات قشقایی و در مواردی ایلخان ایل قشقایی و ایل دیگر بودند. مثلاً، در سال 1310 ق.، یعنی در اواخر حكومت ناصرالدین‌شاه، حاجی نصرالله خان قشقایی از سوی ركن‌الدوله (حاكم فارس) به عنوان ایلخان ایلات قشقایی و عرب منصوب شد و با این سمت به جنگ با شورشیان ایلات بهارلو و عرب رفت. ولی در دوران متأخر قاجاریه سران ایلات كشكولی (محمدعلی خان و حیدرعلی خان) و دره شوری (ایاز كیخا) مستقل از صولت‌الدوله (ایلخان) بودند و مستقیماً از حكمران فارس حكم می‌گرفتند. در فارس ایلات و طوایف متعدد غیر ترك زندگی می‌كردند و «ایلخان قشقایی» رئیس ایلات و طوایف غیر ترك ساكن فارس نبود هر چند در مواردی، بسته به نظر حكومت، دامنه اقتدار او سایر ایلات را نیز در برمی‌گرفت. مثلاً، ایلات لر ممسنی و كهگیلویه، طوایف كوه‌نشین كوهمره سُرخی و جروق، و ایلات خمسه به‌طور سنتی تابع ایل قشقایی نبودند و رؤسای آن‌ها مستقیماً از سوی حكومت فارس منصوب می‌شدند. ولی در سال‌های پس از شهریور 1320 ناصر خان و خسرو خان قشقایی داعیه ریاست تمامی ایلات و طوایف فارس، و در واقع حكومت بر كل منطقه فارس، را داشتند؛ به این دلیل در نزاع با عشایر غیر قشقایی قرار گرفتند و كار به جایی كشید كه در 5 شهریور 1325 محمد خان ضرغامی، رئیس ایل باصری، را در شهر شیراز دستگیر و مدتی او را زندانی كردند"(13)

 

نگاهی به طوایف ایل قشقایی:

 

طایفه دره شوری:

 نام درشوری از نام محل ییلاقی آنها ( دره شور ) گرفته شده است اینان پس از ورود به فارس در این ناحیه سكونت كرده اند دره شور از محل ( سمیرم ) امروزه جز مراكز ییلاقی این طایفه است .

خانهای طایفه دره شوری در سالهای اخیر به زراعت و باغداری توجه زیادی كرده اند .

و گروههای زیادی از آنها به زندگی یكجا نشینی پرداخته اند . طایفه دره شری یكی از طوایف پر جمعیت ایل قشقایی است و مردم آن به داشتن و پرورش  اسب معروفیت دارند .(14)

طایفه فارسی مدان:

طایفه فارسی مدان از قدیمیترین طوایف ایل قشقایی است كه قبل از دیگر طوایف ترك زبان به فارس آمده اند و چون فارسی نمیدانستند ، واژه (فارسی مدان ) به آنها اطلاق گردیده است . طایفه فارسی مدان سابقا (در ) پادنا ییلاق و در اطراف كوه گیسگان قشلاق میكردند _ بعد اراضی سرمشهد و سپس منطقه ( دایین) به آن اضافه شد . امروزه گروههایی از طایفه فارسی مدان در حوالی اراك ( عراق ) و تهران زندگی میكنند و پاره ای از آنها هنوز به عراق معروفند . به نظر میرسد بعدها به فارس كوچیده اند . فارسی مدانها به علت قدرت مركزی و نفوذ و اعتبار و مدیریت كلانتران خود ، با وجود رقابتها و اختلافات خویشاوندی كمتر دستخوش تجزیه و جدایی قرار گرفته اند .(15)

طایفه كشكولی بزرگ:

طایفه كشكولی در گذشته از سه تیره تشكیل میشد كه به همراه سایر تیره های قشقایی ییلاق _ قشلاق میكردند . ییلاق آنها قسمتی از شمال سمیرم و ( دیز جان ) بوده است زمستان را به مناطق جنوبی فیروزآباد كوچ می كردند بعدها قشلاق آنها به ماهور میلانی تغییر كرد .

دره شوریها هم این منطقه را كه دارای مراتع وسیع و چراگاههای مناسبی برای دامهاست ، قشلاق خود قرار میدهند . كمی بعد از جانب كلانتر طایفه محل ییلاقی آنها به همای جان و كمهر كه از لرهای ممسنی خریداری میشود تغییر میكند(16)

طایفه كشكولی كوچك:

این طایفه قبلا تیره ای بود بنام اخپلو كه بعدها تیره های دیگری از جمله تیره كرمانی به او اضافه میگردد و گسترش پیدا میكند و ابتدا بنام كشكولی كرمانی و بعد تحت عنوان كشكولی كوچك نامیده میشود .. این نامگذاری بخاطر آن است كه سران طایفه های كشكولی بزرگ و كوچك و قراچه ای همه از یك خانواده بودند كه تجزیه میشوند و رییس طایفه كشكولی كرمانی به هنگام آمارگیری طوایف برای اخذ مالیات نام طایفه خود را كشكولی كوچك معرفی میكند. (17)

طایفه شش بلوكی :

شش بلوكیها اغلب از تیره های بسیار قدیمی و از همان تركان عراقی یعنی مهاجران اولیه هستند . این طایفه از پرجمعیت ترین طوایف قشقایی است كه در پرورش و نگهداری دام مهارت فراوان دارند .(18)

طایفه عمله :(طایفه ی جعفر بیگی )

جز نیروی محافظ خان و عوامل اجرایی و اداری او به شمار میروند و مستقیما تحت نظر خان اداره میشود . تیره های مختلف طایفه عمله تحت سرپرستی كدخدایی است كه مستقیما از خان دستور میگیرد . با وجود این پاره ای از تیره های بزرگ تحت سرپرستی كلانترها هستند كه پایگاه آ نها از كلانترهای سایر تیره ها پایینتر نیست(19)

از طایفه های مختلف ایل قشقایی حدود 40درصد همچنان بطور كوچ نشینی و نیمه كوچ نشینی زندگی میكنند و بقیه اسكان یافته اند . از تعداد و تركیب دقیق جمعیت ایل قشقایی اطلاعات مستند و دقیقی در دست نیست ، مشكلی كه در برآورد جمعیت این ایل وجود دارد همان است كه درباره كل جمعیت عشایری ایران وجود دارد . زیرا اغلب آمارگیریها بر اساس معیارهای متعددی صورت گرفته است و نمیتوان آن را پذیرفت و مورد مقایسه قرار داد تا نوسانات و تغییراتی كه در ساخت اجتماعی ایل قسقایی پدید آمده مورد بررسی قرار داده شود .(20)

تیره ها در ایل قشقایی

همانگونه كه پیشتر اوردیم هر طایفه ای دارای تعدادی تیره می باشد(21) :

طایفه

تعداد تیره

دره شوری

51 تیره

فارسی مدان:

25 تیره

كشكولی بزرگ

47 تیره

كشكولی كوچك

14تیره

شش بلوكی

20 تیره

عمله (جعفربیگی )

47 تیره

اساس نامگزاری تیره ها:

1)بر اساس نامیا فامیل یا بزرگتر ها یا كدخدایان مثل قاسم لو از نام قاسم و بهمن بیگلو از نام بهمن .

2) بر اساس تعدادتیره ها یا بنكو ها مثل دو قوزلو كه از 9 تیره كوچكتر تشكیل شده.

3)بر اساس حرفه و كار مثل عاشق لر كه در موسیقی و آهنگر كه در حرفه خود استاد بودند.

4)بر اساس اصل و نسب مثل :داود لو كه از فرزندان داود و جهانگیر لو كه از اولاد جهانگیر .

5)بر اساس وابستگی به شخص بخصوص مثل : بهرام كیخالو وابسته به بهرام و همت علی كیخالو  ، وابسته به همت علی .

6)بر اساس منشاء قومی مثل : لَك ، بازمانده ای از لكهای غرب ایران و لر از جانشین لرهای اولیه .

7)بر اساس تكیه بر محل جغرافیایی مثل: موصلو از موصل عراق

8) بر اساس اولین مركز تمركز مثل : دره شوری ها در دره شور یا چگینی ها در چگین پیشگوه لرستان .

9) بر اساس نام سران یا پادشاهان كه از طوایف مزبور بودند ، مثل ندر لو وابسته به نادر شاه و قجر لو از قاجارها .(22)

 برخی عادتها و آداب و رسوم:

قشقائیها مردمانی سرخوش و دلشادند. به جشن، پا كوبی و رقص بسیار علاقمندند و از اندوه و سوگواری گریزان. در تمام سال تنها در ده روز آغاز محرم سوگواری می‌كنند. در جشن‌ها و عروسیها رقص چوبی(گروهی) زنان و مردان قشقائی بسیار زیبا و جالب است. در این جشن‌ها زنان و مردان هر یك دو دستمال در دست می گیرند و پیرامون یك دایره بزرگ می ایستند و با آهنگ كرنا و دهل دستمالها را تكان می دهند و با حركات موزون پیش می روند در رقص «دَرْمَرو» یا چوب بازی نیز، مردان دوتا دو تا و به نوبت با چوبهای كوتاه و بلندی كه در دست دارند به آهنگ ساز و دهل با یكدیگر می‌رقصند مبارزه می‌كنند. از این رقصها در مراسم عروسی قشقائیها به تفصیل سخن خواهیم گفت.

قشقائیها به نوشیدن چای علاقة بسیاری دارند و فرزندان خود را از كودكی به نوشیدن آن عادت می‌دهند. چای از خوراكهای عمومی قشقائی است. قشقائیها به كشیدن قلیان بسیار علاقه‌مندند تنها مردان طایفه دره شوری به جای قلیان از چپق استفاده می‌كنند.  

مردم ایل فرمان‌گزار و مطیع دستور خانها هستند و هیچ قانونی را بالاتر از فرمان خان خود نمی‌دانند. هر گاه یكی از خانها یا كلانترها بمیرد غوغای عجیبی در ایل و طایفة او برپا می شود. قشقائیها در مرگ عزیزان و فرزندان خود كمتر از مرگ خان یا كلانتر خود متأثر می شوند. گورستانهای قشقائی در سر راه كوچ ایل فرار گرفته تا هنگام كوچ بتوانند برای مردگان خود فاتحه ای بخوانند.

  به سبب علاقه ای كه به خانهای خود دارند برای آنها آرامگاههای باشكوه و استوار می سازند كه سالیان دراز پابرجا می ماند و هر سال هنگام كوچ قبر آنها را زیارت می نمایند.

آرامگاه عده ای از سران ایل قشقائی بویژه خانهای طایفة كشكولی در دامنة با صفای شاهدایِ اردكان با سنگ و شیروانی به سبك مزار حافظ ساخته شده و نظر بیننده را به خود جلب می‌كند.

بیشتر قشقائیها مردمانی بلند قامت و خوش صورت و دلاورند. چهرة آنها گندم‌گون چشمانشان سیاه یا میشی و مویشان مشكی است. در میان طایفة فارسیمدان و درة شوری گروهی سفید پوست با موی زرد یا بور نیز دیده می شوند. زنان قشقائی هرگز آرایش نمی‌كنند. تنها فرق زنان با دختران «چتر زلف» زنهاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را درست می‌كنند. مردان قشقائی همیشه صورت خود را می تراشند و به سبیل گذاشتن چندان گرایش ندارند.

 تمام قشقائیها شیعة جعفری هستند و به آداب و رسوم خود علاقه‌مندند. شاید بیش از پنج درصد آنان نماز نخوانند. یا اصلاً نماز را ندانند ولی به عرف و عادات خود سخت معتقدند. زبان قشقائیها تركی آمیخته به فارسی است و همة آنها فارسی را خوب می‌دانند و به آن و به آسانی سخن می‌گویند.(23)

 

 

سر زمینهای ییلاق و قشلاق در میان ایل قشقایی :

الف)سردسیر( ییلاق)(24)

قشقاییها دارای دو منطقه سردسیری یا ییلاقی هستند یكی منطقه ای است كه بین شیراز و دشت ارژن تا اطراف كازرون قرار گرفته است و دیگری در شمال شرقی شیراز این منطقه از اردكان فارس تا مرزهای كهكیلویه و از شمال آباده تا شهر رضا ادامه میابد و به سرحد بزرگ معروف است زیرا این منطقه از ارتفاعات حوالی فیروزكوه تا همسایگی بختیاریها و ارتفاعات دنا را در بر میگیرد و طوایف مختلف قشقایی در آن پراكنده میشوند .(25 )

ب) گرمسیر (قشلاق)(26)

گرمسیر یا قشلاق اولیه قشقاییها در جنوب شرقی فارس بوده كه از مناطق كم ارتفاع جلگه ای و ÷ست لار ، جهرم ، فیروزآباد آغاز شده تا كرا نه های خلیج همیشه فارس ادامه میابد ، طوایف عمله ، شش بلوكی ، فارسی مدان ، كشكولی كوچك و چند طایفه وابسته در گرمسیر اولیه قشلاق مینمایند > ولی گرمسیر دره شوریها ، كشكولی بزرگ و شاخه های وابسته در مناطقی از كازرون تا نزدیكیهای بهبهان و حدود بندر گناوه ادامه میابد ، اكنون گرمسیر قشقایی ها به بیش از دو برابر گرمسیر اولیه آنه وسعت یافته است .

قشقایی ها كه به قشلاق اولیه و قدیمی میروند به نام " ابه های فارس " و آنها كه  به مغرب و جنوب غربی كشور قشلاق میكنند به نام " ابه های بهبهان " معروفند .(27)

 





خانوارها و جمعیت ایل قشقایی و استانهای محل استقرار آنها:(28)

 

استان محل استقرار

 

خانوار

جمعیت

ییلاقی

قشلاقی

 مرد و زن

مرد

زن

____

_____

17449

110975

56735

54240

فارس

فارس

9540

60258

30883

29375

فارس

كهكیلویه و بویر احمد

256

1641

871

770

فارس

بوشهر

2046

12451

6279

6172

اصفهان

خوزستان

54

330

162

168

اصفهان

فارس

3205

20814

10609

10205

اصفهان

اصفهان

14

100

56

44

اصفهان

بوشهر

962

6402

3294

3108

چهارمحال و بختیاری

فارس

130

887

463

424

چهارمحال و بختیاری

بوشهر

38

240

120

120

كهكیلویه و بویر احمد

فارس

587

3857

1999

1858

كهكیلویه و بویر احمد

كهكیلویه و بویر احمد

5

42

23

19

برخی پیشه های مردم:

قشقاییها در سرد سیر و گرم سیر به كشاورزی و باغداری می‌پردازند. محصولات آنها گندم، جو، برنج، حبوبات، سبزی، مركبات و خرما است. كشاورزی بیشتر با اصول قدیمی و گاوآهن انجام می‌گیرد. زنان در همه كارها با مردان همكاری می‌كنند. پس از برداشت محصول و پرداخت حق مالكانه، زنان بقیه محصول را در خورجین‌ها و جوالها ذخیره می‌كنند یا به فروش می‌رسانند. بعلاوه تمام كارهای خانه به عهده زنهاست. دختران و زنان ایل هر صبح از كوه و دشت هیزم سوخت خود را گرد آوری میكنند و پس از آن از رودخانه یا چشمه مشكهای آب را پر می كنند و به پشت می گیرند و به چادر می‌آورند. سپس گندم و برنج را در هاون های چوبی به نام «دیوَكْ» می‌كوبند و پوست آنها را می‌گیرند. هنگام كوبیدن، آهنگ ویژه ای را زیر لب زمزمه می‌كنند كه آهنگ «برنج كوبی» نامیده می‌شود. پس از آن آرد را خمیر و چانه می‌كنند و از آن نان می‌پزند. نان را روی ساج‌های فلزی می‌پزند. نخست ساج را روی اجاق جلوی چادر گرم می‌كنند. و سپس چانه‌های خمیر را روی نان بند پهن می‌نمایند و روی ساج می اندازند تا پخته شود. تمام خوراكهای گوناگون دیگر نیز روی همین اجاقهای جلوی چادر تهیه می‌شود.

زنان از شیر كره، ماست، كشك ، قره قروت، سرشیر و جز آن تهیه می‌كنند. ماست را در مشكهایی (3) كه به سه پایة چوبی متصل است می‌آویزند و آنقدر تكان می دهند تا كره و دوغ بدست آید. كار دیگر زنان بافت جاجیم، گلیم، گَبِّه (4)قالی ، خورجین، خوابگاه و جز آنست. زنان و دختران نخست پشم گوسفند را با دوك می‌ریسند و پس از آن كه آنها را رنگ كردند به صورت كلاف برای بافت آماده می سازند. بافت با دارهای زمینی و با شانه فلزی كه«كركیتْ» نامیده می‌شود انجام می‌گیرد. در هر دستگاه بافت چند تن از زنان و دختران مدت یك یا دو ماه كار می‌كنند تا یك قطعه جاجیم یا گلیم زیبای قشقایی بوجود آوردند. نخست كلافها را سراسر دار می‌كشند و از یك سو شروع به بافتن و طرح انداختن می‌كنند. دوخت پوشاك خانواده نیز به عهده زنهاست و زنها نیز باید این هنر را بدانند به‌همین جهت مادران وظیفه دارند كه دوزندگی را مانند بافت جاجیم و گلیم و قالی به دختران خود بیاموزند.(29)

سر پرستی در ایل قشقایی:



در گذشته رهبری ایل و تصمیمگیریهای ایل به عهده ایلخان بود ولی امروزه سرپرستی ایل به معنی قبلی رایج نیست و امروزه بزرگ یا ریش سفید انسجام ایل را به عهده دارد اما با نفوذی كمتر از ایلخان (30)

وظایف ایلخانان : سرپرستی و تشكل یكپارچه ایل ، رسیدگی به اوضاع سیاسی _ اجتماعی ایل ، انجام امور دولتی ایل ، تشكیلات لشكری و آمادگی رزمی ایل ، محاسبه مالیاتها و تحویل بموقع به مقامات مركزی ، تعیین و انتخاب كلانتران طوایف ، رفع اختلافات بین طوایف بزرگ ایل ، تهیه ی كلیه برنامه های حركت كلی ایل به عهده ایل خان است .(31)

عواملی كه موجب قدرت ایلخان بوده :

1)ثروت و املاك خصوصی

2)اصالت خانوادگی

3)داشتن پایگاه مذهبی

جنگهایی كه ایلخانان قشقایی در آن حظور داشته اند:

از جنگهایی كه ایلخانان قشقایی در آن حظور داشته اند میتوان به موارد زیر میتوان اشاره كرد:

1) قشقایی ها و بختیاریها در سال 1262 در زمان فتحلی شاه .

2)لشكر كشی قشقایی ها به هرات در سال 1274 ، كه فرماندهی فوج قشقایی و دو فوج دیگر با ایلخانی وقت قشقایی بود .

3)جنگ محمد قلی خان ایلخانی با نظام الدوله والی فارس ، در سال 1262

4) حمله سهراب خان به منافع انگلیس مستقر در جنوب ایران در سال 1294

5) حمله صولت الدوله قشقایی و مبارزه پی گیر او علیه انگلیس غاصب در سال 1336 و نیز سالهای 1307 تا 1309

6) مبارزه با تجاوز انگلیس به جنوب ایران در زمان محمد قلی خان ایلخانی .

7)از جان گذشتگی تفنگچیان قشقایی در برابر توطئه ناجوانمردانه فرمانروای فارس بر ضد مرتضی قلی خان ایلبیگی در سال 1249 كه منجر به شكنجه و قتل ایلبیگی در قلعه پرگان شد . (32)

 

چادر و ایل:

چادرهای ایلی را كه «بوهون» خوانده می شود، از موی بز و به رنگ سیاه می‌بافند. این چادرها به شكل مستطیل است و از چند بخش گوناگون: سقف، لتفهای اطراف چادر، تیركها، چند قطعه«كُمَّج» یا«كُمجِّه»، بندها، میخ‌های بلند چوبی، میخ‌های كوچك چوبی كه به نام «شیش» خوانده میشود و لفاف یا «چیق» یا« نی چی» اطراف چادر تشكیل شده است. لتفها از جنس سقف و به رنگ سیاه بافته می شوند. پهنای لتف یك متر و درازای آن نامعین است و گاهی تا ده متر می‌رسد. لتفها با میخهای كوچك چوبی«شیش» به سقف متصل می گردند. تیركها و كمج‌ها نگهدارندة سقف چادرند. سر تیركها در زیر سقف، در سوراخ كمج‌ها قرار می گیرد. شكل چادر در تابستان و زمستان فرق می‌كند. در زمستان بیشتر تیركها در میان و سراسر چادر قرار می‌گیرند و سقف را به شكل مخروط درمی‌آورند تا هنگام ریزش باران، آب از لبة سقف و به زمین بریزد. پیرامون چادر نیز جوی كوچكی حفر می‌كنند كه آب باران در آن جاری می‌شود ولی در تابستان و بهار تیركها را در اطراف چادر قرار میدهند تا سقف صاف و هموار باشد. در تابستان چادر تنها در بخشی كه اسباب خانه و رختخوابها قرار می گیرد دیوار دارد. در زمستان و پایان پائیز سه طرف چادرها با لتف پوشیده می‌شود و تنها راه ورود و خروج، یك ضلع پهنای چادر است. «نی چی» یا «چیق» حصیری است از زنی كه از درون، دو‌را‌دور بخش پایین چادر گذاشته شود تا چادر، از دید خارج، باران و سرما محفوظ بماند. باید دانست كه بیشتر لوازم زندگی و خواربار و رختخواب و پوشاك و وسایل دیگر را در جوالها و خورجینها و خوابگاهها یا چمدانها می گذارند و آنها را در امتداد درازای چادر منظم و مرتب روی هم می چینند و گاهی یك جاجیم بزرگ منگوله دار و زیبا بر روی سراسر آنها می‌كشند.(33)

 

پوشاك :

پوشاك زنان قشقائی بسیار زیبا و جالب توجه است و عبارت است از: چهار یا پنج دامن چین دار است كه تنبان با زیر جامه نامیده می شود. تنبان‌ها را روی هم می پوشند و هر كدام آنها از 12 تا 14 پارچه ساخته می شود. تنبان‌های زیری از پارچه های ارزان مانند چیت گلدار و دامنهای رویی از پارچه های بهتر مانند مخمل یا زری و تور است و در پائین حاشیه یا تزئین دارد. پیراهن زنان تا ساق پا، یقه بسته و آستین بلند است و در دو طرف پائین چاك دارد كه روی دامنها قرار می گیرد. اگر پیراهن از جنس ساده و گلدار نباشد پیش سینه را پولك دوزی می كنند. روی پیراهن آرخالق كوتاهی با آستین سنبوسه‌ای می پوشند كه از زری گلدار یا مخمل است. بر دو گوشة كلاخچه‌ای(كلاهچه یا كلاهكی) سه گوش از جنس آرخالق كش می اندازند و پس از آنكه آن را سر گذاشتند كش را به زیر می‌آورند و موها را دور كش می پیچند. روی كلاخچه چارقد تور یا زری سه گوش بزرگی سر می‌كنند و آن را با سنجاقی محكم زیر گلو می‌بندند و روی آن را از قسمت جلوی سر و بالای پیشانی دستمال كلاغی رنگی می‌بندند. و كلاغی را از پشت سر گره می‌زنند و قسمت زیادی آن را از پشت آویزان می‌كنند. پوشش پای آنها كفش ساده یا گیوة ملكی است. جوراب نمی‌پوشند. زیور دیگر زنان گلوبند زرین یا اشرفی همراه با دانه های میخك خوشبو و همچنین النگو و دست بند طلا است.(34)

لباس مردان عموماً كت و شلوار است ولی پوشاك ایلی آنها آرخالق آستر‌دار بلندی است كه تا مچ پا می آید و آستین بلند و گشاد و چاك دار دارد و ساده یا گلدار است. زیر آرخالق پیراهنی به رنگهای گوناگون ساده یا راه راه با شلوار بلند آبی ساده یا راه راه می‌پوشند. كفش آنها گیوه ملكی ساخت آباده یا شیراز، یا كفش سادة مردانه است. بر روی آرخالق (در قسمت كمر) شال پهنی می بندند و كلاه دو گوشی از جنس كرك شتر به سر می گذارند. كلاه دو گوشی ویژة قشقائیهاست. پیر و جوان، بزرگ و كوچك به این كلاه علاقة خاصی دارند. «چُقِّه» پوشاك دیگری است كه ویژة جنگ و شكار مردان قشقائی است چقه را از پارچه پشمی آستین دار سفید رنگ و نازكی تهیه می كنند. بلندی چقه تا زانوان و قسمت جلو آن مانند قبا چاك‌دار است. در پشت چقه بند رنگینی قرار دارد كه «زِنْهارِه» نامیده می شود و دو سر آن منگوله زیبایی دارد.

زنهاره روی شانه‌ها قرار دارد و دو سر آن از زیر بغلها می‌گذرد و در پشت به میان زنهاره گره می‌خورد. كار زنهاره جمع كردن و نگهداری آستینهای چقه در روی بازوان است. (35)

 

موسیقی قشقایی:

فرهنگ ایل قشقایی تا حدود بسیاری با فرهنگ دیگر قوم های ساكن در نواحی گوناگون استان فارس متفاوت است.  در گذشته، موسیقی در میان ایل نشینان قشقایی از اهمیت زیادی برخوردار بود و به شكل ها و قالب های گوناگون توسط گروه های مختلف هنرمندان ایل اجرا می شد.

با وجود اهمیت بسیار موسیقی در ایل قشقایی، چند عامل باعث اضمحلال تدریجی این موسیقی گردیده است:

1-   مهاجرت و پراكندگی در اثر ییلاق – قشلاق و كوچ مداوم.

2-  وضع بد معیشتی مردم ایل كه فرصت پرداختن به موسیقی را از آن ها سلب نموده است و به همین دلیل هم اكنون هنرمندان ایل، انگشت شمار هستند.  

3-  تغییر شكل تدریجی بافت فرهنگی ایل كه خود ناشی از رخنه عامل های جدید تمدن به میان ایل نشینان است.

4-  موقعیت بد موسیقی دانان حرفه ای و جایگاه آنان در ایل.

به طور كلی در ایل قشقایی سه گروه نوازنده وجود دارد كه عبارت اند از:

« عاشق » ها

« چنگی » ها

« ساربان » ها

 

الف ) عاشق ها

در روایت ها گفته شده كه عاشق های قشقایی در اصل از مناطقی مانند قفقاز، شیروان و شكی به فارس مهاجرت نموده اند. به همین دلیل، وجوه اشتراكی میان عاشق های قشقایی و عاشق های آذربایجان وجود دارد . این وجوه اشتراك بیش تر در مضمون داستان هایی است كه آن ها اجرا می كنند تا در موسیقی.

در گذشته، ساز اصلی عاشق ها « چگور» بود، اما از چند دهه گذشته این ساز تقریبا" حضوری در ایل قشقایی نداشته است . عاشق ها پس از چگور، مدتی به « تار» روی آوردند و سپس  « كمانچه ».

از آهنگ های قدیمی عاشق ها، می توان از « سحر آوازی » و « جنگنامه » نام برد .

و از آهنگ های متداول امروز در میان آنان می توان از «كوراوغلی» ، «محمود و صنم» ، گرایلی و « باسمه گرایلی » نام برد . « عاشق اسماعیل » تنها عاشق بازمانده در ایل قشقایی است كه هنوز می نوازد و می خواند.

 

ب) چنگی ها

موسیقی قومی قشقایی بیشتر در میان چنگی ها رایج است. چنگی ها نوازندگان « كرنا »، « ساز » و « نقاره » هستند. این هنرمندان معمولا" در عروسی ها می نوازند.

 

ج) ساربان ها

ساربان ها آهنگ های قومی ایل را با نی می نوازند. نی در میان ایل نشینان قشقایی ساری قدیمی و شناخته شده است. از آهنگ هایی كه در میان ساربان ها بیشتر متداول است، می توان از « گدان دارغا » كه در وصف شترهای در حال حركت است، نام برد. در میان مردم ایل،ساربان ها بیش از دیگر هنرمندان ایل به آواز خوانی معروفند. (36)

موسیقی و قالی:

 در برنامه شبهای موسیقی شبكه دو ایران روزی از موسیقی قشقایی گفته شد  برای اینكه با فرهنگ این مردم آشنا شویم به پای صحبت استاد  فرود حبیب ا...(37) و همسرش افسانه جهانگیری(38) نشستیم آری  فرودِ حبیب ا...  پاسدار موسیقی ایل او میگوید:

خُردبچه ای بودم،یله دشت و ماه و آفتاب. چشمانم اندك سویی داشت و به همان خُردی، رهای چادر ایلاتیها بودم به ولعِ دانستن، آب و آتش و باد و خاك كه همة هستیم بودند.
ایل بود و زن و مرد و بچه، ایل بود و گوسپندان و بُزان، مرغ و جوجه ها، خروسها كه پدرم وظیفه داده بود ساربانان را به بیداری و نگاهبانی ایل. ظهر بود و شب، آفتاب و بی آفتاب. از همان چهارسالگی، مادرم خواب میكردم به ازای چشمهای بسته ام، و مادر كه خواب میربودش و من باز یَلة ایل بودم. مردان دلداده به آتش، داستانی میسراییدند به نظم و نغمه ای میساختند به نی، آی نی، آی نی.
هواییم میكرد نی، از همان خُردی. این چوبِ كوچكِ سحرآمیز با نوایی به بزرگیِ تمام رنجهای تاریخی ایل. گوشهایم بود اول كه دست داد به دوستی و مهر با آنچه روایت میكرد از آن به موسیقی و موسیقی كه شد نفسِ فرود و هر نفس كه چون فرو میرود ممدّ حیات است و چون بر میآید مفرّحِ ذات.

مرد ایل بودم و اهل عشق و صفا او میگوید  افسانه جهانگیری ، همسرم ، قشقایی است . افسانه صدایش رنج دارد. به زبان آنان میخواند و تمام خانه تصویر ایل میشود؛ رفته های دور، كوههای بلندِ پُربرف و تابستانهای داغ كه تمام خانه پُر میشود از آوازِ لای لایِ مَشك. او میگوید در فرش به دنبال فرهنگ ایل میگردی من ایلیاتیم یل آن كوه سترگ دنا تو اگر میخواهی فرهنگ این قوم را بشناسی در شعر و موسیقی آن جستجو كن همه چیز را خواهی فهمید ....(39)

واینجاست كه آن استناد حبیب ا... پیمان بخاطرم آمد كه:

بویول گده تبریزه – قنات ریزه ریزه

این راه به تبریز میرود و قناتش ریز ریز است

تارمتارم بیزه یول ور بیزو اراگ و لكمره

خدای من راهی به ما نشان ده تا به سرزمینمان برویم

روی آن كوه سبز بوردم را دیدم

ای كوه سبز تو را یاد میكنم و میگریم(40)
استاد فرود حبیب ا... ساز را بر میدارد و مینوازد و افسانه جهانگیری  نیز با او
ترنم میكند و این صدا همان صدای آشنای فیلم گبه(41) است !

و افسانه جهانگیری میگوید موسیقی قشقایی موسیقی زنان این قوم است ، زن قشقایی  كه هم شاعر است و هم نوا ساز  او ساز خود را دار قالی كرده و با مضراب كركیت بدان زخمه میزند (42)

اما حال چرا اغلب آهنگها و نواهای ایل محزون است دلایل آن میتواند :

1)مهاجرتهای اجباری و تبعید و دور ماندن از دیار و زادگاه اولیه

2)مسا یل و مشكلات زندگی گزشته و مصائبی كه نیاكان این اقوام كشیده اند كه موجب كشتارها و مرگ و میرها و ... شده است.

3)عدم دلبستگی به دنیا ی مادی

4)فقر اقتصادی (43)


پی نوشت:                                                   


 

 

1)نیك خلق ، علی اكبر – عسگری نوری :زمینه جامعه شناسی عشایر ایران،ص 97(بنقل از: توصیف و تحلیلی از ساختمان اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ایل قشقایی)

2)فرهنگ مردم: "زندگی قشقائیها". دوره1، ش4 (بهمن41)

3)صفی نژاد ، جواد : عشایر مركزی ایران ،امیركبیر ، چاپ دوم 1375

4)نامه نور: "ویژه نامه قشقایی ها " شماره 4 و 5 ص 57

5)از باورد تا ابیورد ، ص377(بنقل از مجمع التواریخ)

6) پیمان , حبیب ا...:توصیف و تحلیلی از ساختمان اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ایل قشقایی ، ص8و9

7)نیك خلق ، علی اكبر – عسگری نوری :زمینه جامعه شناسی عشایر ایران،ص 97(بنقل از فارسنامه ناصری)

8)همان ص98

9)صفی نژاد ، جواد : عشایر مركزی ایران ،امیركبیر ، چاپ دوم  1375، ص 60(بنقل از فارسنامه ناصری قسمت دوم ص 367)

10)همان ص60 و 61

11) ساكس كریستوفر ، فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی ، ص 63 نیز: عشایر مركزی ایران ص 61

12) صفی نژاد ، جواد : عشایر مركزی ایران ،امیركبیر ، چاپ دوم  1375، ص 61و ص 62(بنقل از :فارس و جنگ بین الملل)

13)یاداشتهای روزانه شهبازی عبدا... درwww.shahbazi .org

14) پیمان , حبیب ا...:توصسف و تحلیلی از ساختمان اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ایل قشقایی ، ص242

15)همان، ص 244-247

16) همان، ص247-251

17) همان، ص252-253

18) همان، ص254

19) همان، ص254

20) نیك خلق ، علی اكبر – عسگری نوری :زمینه جامعه شناسی عشایر ایران،ص 104

21)سازمان برنامه و بودجه استان فارس

22)كیانی ، منوچهر ، سیه چادر ها ، سیه چادر ها ، سعید نو 1371 ، ص 174

23) فرهنگ مردم: "زندگی قشقائیها". دوره1، ش4 (بهمن41)

24)محلی كه تابستانها در آن سكنی میگیرند

25) صفی نژاد ، جواد : عشایر مركزی ایران ،امیركبیر ، چاپ دوم  1375، ص 84

26) محلی كه زمستانها در آن سكنی میگیرند

27) صفی نژاد ، جواد : عشایر مركزی ایران ،امیركبیر ، چاپ دوم  1375، ص 87

28)سرشماری اجتماعی _ اقتصادی عشایر كوچنده كشور سال 1377 ص 19 جدول الف

29) فرهنگ مردم: "زندگی قشقائیها". دوره1، ش4 (بهمن41)

30)تحقیقات میدانی

31) كیانی ، منوچهر ، سیه چادر ها ، سیه چادر ها ، سعید نو 1371ص 181

32)سیه چادر ها ص

33) فرهنگ مردم: "زندگی قشقائیها". دوره1، ش4 (بهمن41)

34)همان

35)همان

36) عروس هنر : نگاهی به موسیقی ایل قشقایی_ شماره  25  صفحه 40 ،  آذر1382

37) نوازنده كمانچه و استاد نابینای موسیقی قشقایی

 

38)خواننده موسیقی قشقایی و محقق این موسیقی ( خواننده فیلم گبه)

39) مصاحبه با حبیب ا... ، فرود

40) پیمان , حبیب ا...:توصیف و تحلیلی از ساختمان اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ایل قشقایی ، ص5

41) فیلمی كه به سفارش سازمان صنایع دستی  به كارگردانی محسن مخبلباف ساخته شد

42) مصاحبه با افسانه جهانگیری

43) كیانی ، منوچهر ، سیه چادر ها ، سیه چادر ها ، سعید نو ص3


بافته های قشقایی :

 

به طور كلی بافته های قشقایی را میتوان به دو دسته كلی پرزدار(قالی ، گبه ) و بدون پرز(گلیم ، سوزنی ، پلاس و ...)  و بافته های كاربردی( جل ، خورجین ، نمكدان و ...)تقسیم بندی نمود . (44)

بعد از اسلام بر اساس مستندات تاریخی فرشبافی در خطه فارس چنان رواج داشته كه نمیتوان بدون پشتوانه قرنها تجربه بدان رسیده باشد ، این هنر دیرین و این ارزش وزین فرهنگی قدمتش در این خطه از 2500 سال فراتر خواهد رفت .

 چرا كه زادگاه تمدن پارس و فخر ایران كورش كبیر بوده است . بر اساس مطالعاتی كه سیروس پرهام در اینباره داشته است وی مناطق فرشبافی فارس را به سه دسته تقسیم نموده  ناحیه اول مناطق بارونقتر ، كه شهرهای بزرگ و توانگر تر را شامل میشده و ایشان از دارابگرد یا داراب امروزی ، فسا و جهرم نام برده است .

ناحیه دوم كوره  بیشابور كه تا حاشیه ارجان و سرزمین لر نشین كهكیلویه  امتداد داشته و شاپور ، كازرون ، توج (توز ) و شهر گمشده نهنجان شهرهای عمده آن بوده كه این هر دو ناحیه از آباد ترین و پر رونقترین مراكز تمدن ساسانی بوده است .

 ناحیه سوم بوانات و قونقری ( از كوره استخر ) كه دژ خمره حصار آن بوده است .(45)

اولین سند تاریخی كه درباره فرشبافی این خطه به دست آمده از خراج و مالیات این سرزمین در قرن دوم هجری به خلیفه زمان بوده و در كتاب آل بویه و زمان ایشان از چند هزار تخته فرش دابجرد (داراب) در خزانه انبار یاد میكند.(46)

 در كتاب حدود العالم من الشرق الی الغرب آمده است كه از پارس ، بساطها و فرشها ، گلیمها و زیلوهای باقیمت خیزد (47)

این سخن وجه تمامی بافته های پرز دار و بدون پرز را در نام نیز روشن میسازد و بكاربردن مولف از بساط و فرش  در كنار گلیمها و زیلوها حكایت از این امر دارد . (48)

 و نیرز آمده است كه :

" در جهرم جامه های منقش عالی میبافتند ، اما گلیم  و جاجیم دراز و سجاده نماز و زلالی (49) جهرم كه در دنیا جهرمی معروف است نظیر ندارد و در همین كتاب آمده است كه : در غندجان (50) گلیم و پرده ... و در داربجرد فرشهای خوب مانند طبری به عمل می آمد .(51)

و مقدسی بشاری سیاح عرب گفته كه در سرزمین فارس فرشهای خوب بافته میشود و نیز آورده كه از این منطقه انواع فرش به سایر بلاد ارسال میشود (52)

پوپPope)) در كتاب Ackerman A Survey of Persian   آ ورده است : در زمان ایل خانیان كه تبریز یكی از مراكز فرشبافی بوده است ، غازان خان كاخهای خود را به بافندگان فارس سفارش میداد (53)

سیروس پرهام  با دلیلی دیگر فارس را صاحب فرشبافی كهن میداند و وجود قبایل بافنده ای مثل عربها كه مهجران حجازی مقیم در فارس هستند را  فاقد فرشبافی كهن دانسته و فراگیری این فن را از اقوام پارسی و در این سرزمین میداند . (54)

و اما در سده نهم و دهم هجری با گام نهادن طلایه داران مردم ترك زبان قشقایی به فارس هنر و صنعت فرشبافی این خطه رونق تازه یافت و این صنعت بیش از پیش در مناطق ایل نشین تمركز یافت .(55)

اما این اقوام تازه كوچ كه مسكنت دائم هم نداشتند برای مورخان و سیاحان چنان نا آشنا بودند ، كه صنعت دستشان به نام دیگران به ثبت رسیده است . و شاید این دلیلی باشد بر این سخن كه در متون كهن از فرشبافی ایلیاتی یاد نشده است .

اما این ومضوع نمی تواند ما را بدان راه منحرف سازد كه فرشبافی فارس را در مناطق شهری جستجو كنیم . طوایف و تیره های بافنده در میان قشقایی ها :

پرهام از طایفه كشكولی ، طایفه شش بلوكی ، طایفه عمله ، تیره صفی خانی ، تیره ایگدر ، تیره چنگی و طایفه دره شوری را به عنوان طایفه و تیره های بافنده فارس نام برده است (56)

اما در برسی های انجام شده طایفه فارسی مدان را نیز باید به این طوایف افزود (57)

برای آشنایی بیشتر با طوایف قشقایی به بخش مردم شناسی ایل مراجعه نمایید.

 

 

 

نگاهی به قالیبافی قشقایی از دید سیسل ادواردز:

 

سیسل ادواردز قالی فارس را به چهار دسته زیر تقسیم میكند :

 

نام

چادرنشین یا تخت قاپو

زبان

درصد تخمینی قالیچه های فارس

(1) قشقایی

تقریباً همه چادرنشین اند

تركی

15

(2) خمسه

چادرنشین و تخت قاپو

عربی وتركی

40

(3) ممسنی و هلاكو

اغاب تخت قاپو

لری

1

(4) روستای

ایرانی

تخت پاپو

فارسی

44

-

 

100

قشقایی ها  كه قبیله ای ترك نژاد هستند مهمترین ، پیشرفته ترین و كامیلترین ایلات فارس محسوب می شوند. مهمترین قالیبافان را نیز بین افراد این ایل می توان یافت. (58)

این موضوع كه چه وقت و تحت چه شرایطی قشقاییها وارد فارس شدند معلوم نیست. ولی چنین استباط می شود كه قبایلی ترك نژاد ( شاید از تركان سلجوقی) هستند كه در زمینة تاخت وتاز مغولها به قسمت جنوب رانده شده اند و تا زمان كریمخان زند كه درسال 1779 درگذشت، پیوستگی نیافتند.

كریم خان زند ریاست ایل شاهیلو را به عنوان نخستین ایلخانی قشقایی پذیرفت . این لقب از آن زمان تاكنون در خانواده موروثی شده است. (59)

در قرن نوزدهم قشقائیها تحت حكومت ایلخانی پرقدرت خود به تدریج نقش مهمی در سیاست فارس عهده دار شدند. در جنگ جهانی اول به پشتیبانی آلمانیها برخاستند، ولی توسط قوای مشترك هندوستان و سربازان انگلیس تحت فرماندهی سرپرسی سایكس مغلوب گردیدند.

سیاست اسكان و استقرار قبایل و درصوت لزوم باتوسل به زور كه ( درسالها 1930 تا 1934 برای ایل قشقایی مصیبت و بدبختی به همراه داشت ) جاده هایی كه افراد این ایل هنگام كوچ كردن از آنها عبور می كردند قطع گردید، و بعضی از این ایلات مجبور شدند در نقاط كوهستانی، كه درآنها هیچ گونه سوخت یافت نمی شد وسرمای زمستان بسیار شدید بود مستقر شوند، و برخی دیگر تابستان را نیز در نقاط قشلاقی باقی ماندند درحالی كه شدّت گرما در این نقاط به حدّی می رسد كه علف را خشك می كند. هزاران رأس از احشام آنها از بین رفت.

استعفای رضاشاه در سال 1941 در قوای نظامی ایران ایجاد تفرقه كرد. قشقاییها فوراً از این فرصت استفاده كردند وافراد ارتش را مجبور ساختند از زمینهای آنها خارج شوند. خوانین تبعید شدة آنها از تهران فرار كردند و به پیروان خود پیوستند و بلافاصله قدرت و نفوذ خود را از نو به دست آوردند. ایلات به زندگی چادرنشینی خود بازگشتند و باردیگر به پرورش گلّه و رمة خود، كه تعداد زیادی از آنها از بین رفته بود ،پرداختند. درحال حاضر(1948) در وضع آنها بهبود قابل توجهّی پدیدامده و همچنان درحال پیشرفت هستند.

سیسیلس ادوارز براین عقیده است كه قشقاییها از لحاظ جسمی جذّابترین ایلات فارس به شمار می رود. افرادی بلند قد با استخوان بندی محكم و خوش قیافه هستند. چهرة آنها قدری متمایل به لاغری است به طوری كه استخوان گونه شان بالا امده و بینی عقابی دارند. جامه هایی بلند در بر می كنند كه رنگ آنها روشن و اغلب خاكستری است و آستین جامه ها عموماً چاك دار است. دركمر خود حمایل بزرگی می بندند كه تفنگداران آنها بر روی آن سینة خود را مثل زره با قطار فشنگ می پوشانند. كلاههای آنها جالب توجّه است. كلاه نمدی خاكستری رنگی برسر می گذارند كه قسمت بالای آن مدورّ است با دولبه كه رو به بالا رفته است كه با صورت های استخوانی و مطبوع آنها هم آهنگی دارد. زبان آنها نوعی تركی شبیه تركی آذربایجانی است. هركس به زبان تركی اسلامبولی آشنا باشد به سهولت می تواند باآنها گفتگو كند.

قشقاییها مسلمان شیعه هستند، ولی با وجود ایمان واخلاص ، تعصّب مذهبی ندارند

 

 

 

تیره های اصلی ایل قشقائی

كشكولی

شش بلوكی

دره شوری

فارسی مدان

 گلّه زن

رحیمی

اقدار

صفی خانی(60)

 

این موضوع در ایران به صورت قانون كلّی درآمده كه در بین ایلات قالیباف طایفه ای هستند كه از دیگران نظیف تر و منظّمتر و مرفّه تر است بهترین نوع قالیچه را نیز تهیه می كند. در واقع هنگامی كه شخص قدم به كلبة روستایی می گذارد بایك نظر می تواند دریابد كه بانوی خانه بافندة خوبی است یا خیر.

به این ترتیب قشقاییها كه پیشرفته ترین ایلات فارس به شمار می روند بهترین ایل قالیباف را در این استان نیز تشكیل می دهند. هم اینها هستند كه قالیچه های معروف به ترك شیراز را ( كه بعضی اوقات دركشورهای مغرب زمین، بدون هیچ گونه دلیل خاص، آنها را مكة شیراز می نامند) تهیه می كنند و مثل تمام قالیبافان فارس، خواه ایل چادرنشین باشد یا افرادی كه در شهرها و روستاها مستقر شده اند، ( قالیچه های خود را برروی دارهای افقی كه چند اینچ از زمین فاصله دارد( هنگامی كه با گله و رمة خود ازنقطه ای به نقطة دیگر حركت می كنند دار را باخود برمی دارند و درمنزلگاه بعدی آن رااز نو برپا می كنند.)

قالیچه بافی نزد قشقاییها برخلاف ایل خمسه جنبة تجاری ندارد. زنان آنها از قالیچه هایی كه تهیه می نمایند درخود احساس غرور می كنند. در كلیة مراحل كار یعنی شستن و رشتن و رنگ كردن پشم و انتخاب رنگهای شفاف و نشاط آور دقت فراوان به خرج می دهند، چه فرآورده های آنان مانند قالیچه های خمسه تیره رنگ نیست.

 

 رنگ مایه ای كه درتهیة آن شهرت دارند زرد طلایی است. روش تهیه آن را با احتیاط و محافظه كاری نزد افراد دیگر فاش می سازند و معتقدند كه در این زمینه اسرار نهایی در اختیار دارند كه داری ارزش زیاد است، در حالی كه رمز و ابهامی در آن وجود ندارد.( مادة رنگی كه ازآن بهره می گیرند اسپرك است كه آن را (( كاوشك)) می نامند كه به طور وحشی دركوههای می روید. مقدار كمی روناس نیز به آن می افزایند تامایة پررنگتری به دست آورند. و برای این كه رنگ كلافها ثابت بماند طبق معمول از زاج سفید استفاده می كنند . لواردوزی یا سردوزی قالیچه های آنان بسیار جالب توجه است، چه با سرریشه هایی مركب از چندین رنگ آن را زینت می دهند واین كار بسیار خوب و بادقت انجام می گیرد.

نظربه این كه قشقائیها ترك نژاد هستد در بافته های خود از گرة تركی بهره می گیرند. ولی كارگاه قالیچه هائی مشاهده می شود كه با گرة فارسی بافته شده است و این كار نتیجة ازدواج یكی از مردان ایل قشقائی با زنی ایرانی یا عرب است(61).

قالیچه های قشقائی مانند كلیة فرآورده های ایلاتی یا روستائی فارس، دارای تاروپود پشمین است، ولی از ویژگی ای برخورد است كه آن را از دیگر قالیچه های فارس متمایز می سازد و آن دو پوده بودن آن است.

طرحی كه به كار می برند، مانند ایلات و عشایر ایران، ازنوع شكسته است. دو نگاره مشخص و متمایز ، مكرر در این نوع قالیچه ها ظاهرمی شود كه افراد ایل خمسه و همچنین قالیبافان روستائی نیز آن را تقلیدمی كنند .طرح نخست یك طرح كاملاً هندسی است ودومین طرح قدری بیش از آن است. احتمالاً از تخته پوست گستردة گوسفند و یا لاك پشت و یاخرچنگ و یانوعی حیوان خزنده الهام گرفته شده كه طبق آئین و رسوم در آورده اند. ولی این اشكال با تكرار مداوم تغییر یافته است، به طوری كه آنهائی كه این نگاره ها را پدید می آورند از معنی و مفهوم آن آگاه نیستند.

متاسفانه میزان فرآورده های ایل قشقایی از میزان محصول رقبای آننها در ایل خمسه كمتر است. برآورد 15 درصد كل میزان فرآورده های فارس كه درجدول صفحة 316 به آنها نسبت داده شده شامل فرآوردة بعضی از ایلات كوچك تخت قاپوست . میزان محصول این ایلات قابل توجه است. ولی جنس قالیچه ها مرغوب نیست. میزان فرآوردة ایل قشقایی به تنهایی شاید 6 یا 7 درصد كل میزان فرآوردة استان باشد.

در زمان سیسل ادواردز به قول خود او گه میگوید " اینها یا خیلی كوچك اند یا در زمینة قالیبافی در بازار شیراز ناشناخته اند."(62)

این مطلب از كتاب قالی ایران گرفته شده است (63)

 

 

آشنایی با دار و ابزار بافت در قالی قشقایی :

الف) دار مورد استفاده در قالی قشقایی :

دار مورد استفاده در میان این ایل دار افقی كماندار است .(64)

این دار را كه میتوان از اولین ابداعات بشر برای بافت منسوجات پرز دار و بدون پرز نامید(65) در میان ایل قشقایی كاربرد دارد .(66)

سیسیل ادواردز در اینباره میگوید تمام قالی بافان فارس خواه چادر نشین باشند و یا افرادی كه به شهر آمده اند از دارهای افقی استفاده میكنند (67)

دو بخش اصلی این دارها  سردار و زیر دار است كه چله ها به دور آنها تابیده میشود (68)

در گذشته و تا حدودی اكنون این دارها فاقد راست رو و چپ رو بود ولی اكنون در بیشتر موارد مشاهده شد كه راست رو و چپ رو خاصه برای تولیدات سفارشی به دارها اضافه شده است (69)

البته تورج ژوله دارهایی را كه دارای راست رو و چپ رو میباشند جز دارهای عمودی میداند (70)

فواید راست رو و چپ رو در دارهای زمینی :

1)باعث ایجاد تعادل و استحكام در دارها میشود

2)باعث كمتر شدن ایراد كجی در فرش میشود (71)

عناصر فرعی این دارها عبارتند از :

1)میخهای مهار :كه در زمین قرار میگیرند و وظیفه آن نگهداری دار قالی است

2)چوب هاف: جابجا شدن تارهای زیر و رو را در قالی به عهده دارد

3)چوب كوجی وظیفه اش جدایی تارهای زیر و رو از یكدیگر است

4)سه پایه : كه نگهداری چوب كوجی را به عهده دارد

5)تخته: كه در زیر قسمت بافته شده قرار میگیرد تا بر اثر نشستن بافنده بر روی قسمت بافته شده فرش فرش ضربه نبیند .

6)شاخ : كه چوب هاف را جا بجا میكند و طی یك سنت قدیمی از آن استفاده میشود .(72)

ب)ابزار مورد استفاده در قالی قشقایی

قالی بافی قشقایی نیز بسان قالی هر منطقه دیگر دارای ابزاری برای بافت میباشد این ابزار مانند تمامی نقاط كشور دارای ویژگی و نامی خاص هستند .(كركیت و كارد و قاشن و شاخ در بافندگی این سرزمین رواج دارند ای ن ابزار را كولی ها یا غربتها میسازند در مجله فرهنگ و مردم آمده است : تیره ای از قشقائیها كه «غُربتی» نام دارند كارشان ساختن وسائل مورد نیاز مردم ایل مانند چكش، بیل، كلنگ، داس، تیشه، اره و جز آن است برای این كار از كوره های زمینی و دمهای پوستی استفاده می‌كنند. قشقائیها غربتی‌ها را پست‌ترین طبقة جامعة خود می‌شمارند. بدین جهت همیشه با دیدة حقارت به آنان می‌نگرند تا جائی كه با این طایفة زحمتكش ازدواج نمی‌كنند.(73)

 با این مقدمه نگاهی اجمالی به ابزار بافت در میان قشقایی ها میپردازیم :

1)دفتین قشقایی كه به لفظ خودشان كركیت است به نظر میرسد واژهای تركی باشد چرا كه در دیگر نقاط ترك زبان نیز رواج دارد به سبب اهمیت آن و جایگاه خاص آن این ابزار بافت  را بیشتر تشریح میكنیم :

كركیت قشقایی یادآور كوچ

كركیت، دفه ، دفتین واژه هایی است برای نام نهادن وسیلهای كه كوبیدن گره ها و خواباندن پودها را عهده دار است .

در هر منطقه ای بر اساس زبان و گویش آن ناحیه به نامی خوانده میشود در بین ایل قشقایی و در میان تمامی طوایف این ایل بزرگ كه از بزرگترین ایلات كوچ رو ایران نیز میباشد این ابزار قالی بافی به نام كركیت شهرت دارد كركیت واژه ای تركی است كه در اكثر مناطق ترك زبان متداول است این واژه را انگلیسی زبانها beater   یا ضربه زن مینامند .

دفه قشقایی ( كركیت قشقاییی) دارای وزن تقریبی          است و طول آن به طور متوسط 34سانتیمتر میباشد .

كركیت قشقایی را اگر از نظر ظاهری تقسیم بندی نماییم 4 بخش متفاوت با 4 كارایی گونگون این ابزار بافت را در بر گرفته است :




1)تیغه های فلزی

2)دسته چوبی

3)بخش میانی(اتصال دسته و تیغه)

4)بخش تزیینی

تیغه های فلزی : تعداد تیغه ها بر اساس رجشمار در انواع دفه متفاوت است و در حوزه های بافت مناطق مختلف این تعداد بر اساس ویژگی بافت تغییر میكند چرایی این مطلب به تراكم پرز باز میگردد با توجه به این مطلب كه رجشمار قالی و گبه قشقایی پایین است تعداد تیغه ها در این نمونه دفه 10 تا 12 عدد بیشتر نمیباشد .

فواصل بین تیغه ها 5 میلیمتر تا 7 میلیمتر متغیر است و این تعداد تیغه در محدوده 60 میلیمتر تا 65 میلیمتر واقع شده اند . بلندی این تیغه ها 110 میلیمتر تا 115 میلیمتر متغیر است .

در انتهای قسمت پایینی تیغه ها با زاویه تقریبی 20 درجه مشاهده میشود كه تا حدود نصف اندازه تیغه امتداد دارد كه در كمترین عرض 5 میایمتر و در بیشترین عرض 20 میلیمتر پهنا دارد .

تیغه ها ( شانه ها ) در قیاس با تمام دفه هایی كه در حوزه های قالی بافی ایران مشهود است بلندتر میباشد .

و وجه تمایز دیگراین تیغه ها زاویه زیرین تیغه ها است كه در دفه های مناطق دیگر در بخش زبرین واقع شده است .

دسته كركیت: قسمتی از دقه است كه دست بافنده با آن در تماس است دسته دفه در این ناحیه عمدتا از چوب ساخته شده و در دو بخش انتها و ابتدا پهن میشود اما در قسمت سر دسته حالت تزیینی داشته گر چه جایگاه انگشت شصت نیز میباشد در قسمت سر دسته پهنا و قطر دسته نسبت عكس دارند و هر چه به سر دفه نزدیك میشویم پهنا بیشتر ولی قطر كمتر میشود.

بخش میانی( نگهدارنده ): این بخش كه وظیفه اش اتصال تیغه ها به دسته دفه است از دو بخش چوبی و فلزی تشكیل شده است بخش چوبی آن كه به دسته نتصل است و تیغه ها در شكافهایی كه در آن قرار دارد واقع شده اند و بخش فلزی شامل ورقه حلبی و مفتولهای نگهدارنده است برای اینكه تیغه ها جا بجا نشوند سه سوراخ در عرض آنها ایجاد میشود و مفتولهای فلزی بخش چوبی و تیغه ها را به یكدیگر متصل میكنند برای اینكه استحكام بهتر شود از ورقه های فلزی ( حلبی ) بهره میگیرند و دور قسمت چوبی و فلزی را میپوشانند.

بخش تزیینی : این قسمت هم بر قسمت پهن دفه و هم در حد فاصل تیغه و دسته دفه واقع شده است بخش اول كه شامل خراطی هایی است كه روی بخش پهن دسته قرار گرفته و بخش دوم شامل حلقه هایی میباشد كه بالا و پهلوی بخش نگهدارنده تیغه ها واقع شده اند این حلقه ها كه قطر تقریبی 150میلیمتر دارند شش عدد میباشند كه چهار تای آنها در روی بخش نگهدارنده و دو تای آن در پهلوی آن واقع شده اند .

این حلقه ها عناصر صدا ساز كركیت قشقا یی هستند كه با صدای شانه ها و تار و پود هم آوا شده و هامونی زیبای حركت و جنبش گوسفندان را در چرا و كوچ زمزمه میكند .

زن قشقایی در انتظار آمدن شوهرش از چرای گوسفندان قالی میبافد و با هم اوایی صدای كركیت با زنگوله گوسفندان ساز زندگی خود را برای كوچی دیگر كوك می كند و می بافد و می با فد و می بافد ... ترانه ی بی همتای كوچ !(74)

 

 

2)قاشن :این وسیله كه برای پیش كشی ( محكم كردن گره ها و خارج نمودن پرزهای اضافی) استفاده میشد امروز دیگر كاربرد اولیه خود را ندارد . قاشن كه از دو بخش فلزی و چوبی تشكیل شده است و قسمت فلزی این وسیله اره ای شكل است همین ویژگی باعث میشود كه  در میان پرز ها گیر كرده و هنگام كشیدن گره ها را محكم كند .  ولی امروزه این وسیله از جهت ضربه ای كه به پشم میزند و استحكام آن را از بین میبرد دیگر از آن استفاده نمیشود .(75)

 

3)تیغ كه بیشتر همان كاتر معمولی و یا چاقوی آشپز خانه است و برای بریدن خامه از آن استفاده میشود . (76)

 

4) این وسیله كه از شاخ حیوانات ایل استفاده میشود باری جابجایی چوب هاف و دسترسی به آن هنگام پود كشی استفاده میشود .

 

5) سیخ پود كش وسیله ای است برای عبور دادن پود از میان چله ها كه در این منطقه كمتر از آن استفاده میشد .(77)

 

 

 

دوره ها نقش پردازی در قالی قشقایی

 

فرشهای تاریخی كه در موزه ها و مجموعه های خصوصی نگهداری شده اند از دو جهت برای آنها اتفاق افتاده است .

1)نفاست فرش از جهت طرح و نقش

2) تعلق آن به بقعه یا مكان متبركه ای (78)

 

قالیهای قشقایی كه اكثر آنها با رج شمار بالا بافته میشوند از این داستان دور مانده اند عمر فرشهای كهن قشقایی از سیصدست سال فراتر نمیرود (79) و همین امر مطالعه بر روی این بافته ها را باری ما مشكلتر كرده است .

1)دوره اول مشتمل بر نقشهایی است كه قشقایی ها به هنگام كوچ به نواحی شمال غربی و مركزی ایران با خود آورده اند .(80)

شباهت این دست بافته ها با فرشهای آناتولی و قفقاز و نقوش مشترك آنها كه محدودند مانند مرغ آكاستافا ، پنجه عقاب و چند نگاره جا پر كن ، این نمونه نگاره ها در قالیهای شكر لو دیده میشود.(81)

2) دوره دوم مشتمل بر نگاره هایی است كه زنان قشقایی  در مدت اقامت خود در شمال و شمال غربی ایران از آذربایجان و كردستان و لرستان تا حدود ساوه و اراك و گذشتن تدریجی از چراگاههای زاگرس آموخته اند .شاید نقش ناظم و طرح گل شاه عباسی و نقش مایه های كردی از این دسته باشند .(82)

3) دسته سوم نقشها مربوط به زمانی است كه قشقایی ها وارد سرزمین فارس شدند و با نگاره های این اقوام و آثار باستانی ساسانی و هخامنشی و نگاره های باستانی آشنا گشتند .(83)

البته پیش از قشقایی ها تركان تركان بهار لو و اینالو و عربهای فارس از این گنج شایگان مغتنم شده بودند .

4) فارس سرزمین طرحها و نقوش باستانی است و این مردم پس از اقامت در این سرزمین باز از این كوچانده شدند و و به خراسان و كرمان و .. .سرزمین كوچانده شدند  و این مردم خلاق طرحهایی را مانند ماهی در هم و بته قباد خانی را از در این مرحله وارد فرش خود نمودند .(84)

 

البته در پژوهشی كه انجام شد گروهی دیگر از نقشمایه های مدرن نیز وارد فرش این سرزمین خاصه در گبه ها شده است كه با مطالعه و بازار یابی به انجام میرسد .(85)

 

تقسیمبندی طرحهای قالی قشقایی :

1)طرحهای اشكالی ؛ نقوشی كه كمتر مورد تغییر قرار گرفته است و توسط قشقایی های ساكن و یا ملتهای تاثیر گرفته از انها بافته میشود این گروه از نقشها كاملا ذهنی باف هستند و بافنده از قرینه سازی اجتناب می ورزد و جز در ترنجها (آن هم نه كاملا ) و حاشیه ها قرینه سازی در طرح وجود ندارد .(86)

2)طرحهای منظم اینگونه طرحها عملا از مناطق شهری الها گرفته شده است  بته ای / شاه عباسی / ماهی در هم و ...(87)

3)طرحهای خاص مثل قالیهای آدمكی و شیری و ...(88)

 

 

اسلوب بافت در میان قشقایی ها :

گره : از دو نوع گره فارسی و تركی استفاده میشود گر چه مغلوب بودن گره فارسی (متقارن ) در بین این اقوام مشاهده میشود .(89)

نوع بافت : بافتهای تخت و لول را هر دو دارند و آمار دقیقی از این ویژگی به دست نیاوردیم .

شیرازه : اكثر شیرازه ها دو رنگ است و ساده ولی شیرازه های تك رنگ نیز جایگاه خاص خود را دارد . ولی شیرازه های مركب دو تایی و سه تایی جرز در یكی دو مورد در تحقیقات میدانی یافت نشد .

كیفیت بافت  :در فرشبافی این ایل گر چه كیفیت بافت متفاوت است ولی آ نچه در قالیهای بزرگتر ( كه با جند بافنده بافته میشود ) چیزی كه جلب توجه میكند حاشیه سمت راست فرش است كه از نظر تكنیك بافت و كیفیت از حاشیه سمت چپ با مهارت بیشتری بافته شده است . و این موضوع حكایت از آن دارد كه بافندهای كه از قدرت و تبهر بیشتری برخوردار است در این قسمت مینشسته !(90)

 

 

 

ترنج در قالی قشقایی :

بسان دیگر فرشهای ایرانی ترنج در این قالی نیز نقش بسته است . ترنجها كه در این قالی به صورت انفرادی آمده اند و یا اگر جمع هستند عددی مفرد را تداعی میكنند (3،5،7)و خلاف این حالت استثنا و بدعت است و سیروس پرهام عقیده دارد كه زوج كردن بیش از دو ترنج در قالی قشقایی سابقه ندارد.(91)

ترنج قشقایی كه میگوویند نخستین مرحله انتقال آن از بافته های لری در سرحد 4 دانگه بوده و توسط قشقایی ها به قالی قشقایی راه یاقته (92)

این ترنج كه بعضی ها آن را نقش خرچنگی مینامند و عده ای دیگر آن را عقرب و حشره ای صحرایی (93)

هنگامی كه به ترنجهای لری دقت میكنیم این ترنجها در زایده خد یك حالت دایره دارد ولی هنگامی كه به فرش قشقایی راه یاقته این دایره ها تبدیل به نقشی شبیه قوچ شده است (94)، حیوانی كه در میان چهار پایان این ایل ارزش زیادی دارد و گاه شده كه مرد ایل برای یافتن قوچ گله اش ده به ده و بنكو به بنكو برای خریداری قوچ دلخواه گله اش بپیماید و آن را به گله خود بیافزاید. (95)

... و این قوچ نیز در این طرح بسان دیگر باورهای این فوم در هنر افسانه ای ایشان  جای گرفته و نقشی را ساخته كه یاد آور باورها و عقاید مردم این سرزمین است با اینكه آن را از دیگری گرفته اند ولی نقشی را با باورهای خود ساخته اند !

 

 




معرفی نقش ناظم :

فرش بافی فارس از برای مفاهیم نمادین نقوش و رنگهای زیبای نباتات و وحوش ،همیشه شهره عالم بوده و هنوز نیز رنگ دیرین را نباخته است .

بافته های فارس كه به طور كلی به سه دسته شهری ،روستایی و ایلیاتی باف تقسیم میشوند؛ و در این میان از همه نامورتر مفروشات ایلیاتی و خاصه ایل قشقایی است و طرح ناظم  نسبت به دیگر طرح ها از شهرتی دو چندان برخوردار است .

 

در این چند خط بر آنیم تا كه از قالی ناظم بگوییم مفروشی درخشان كه بسان هور بر بافته های قشقایی میدرخشد .

معرفی طرح ناظم:

این طرح را در بازار وكیل شیراز ناظم گویند (96) طرحی كه به گفته سیروس پرهام در بازار تهران به حاج خانومی شهرت یافته ؛(97)این مفروش كه در اندازه های 6و 9 و حتی 12 متری بافته میشود(98) عده ای از محققان و پژوهشگران مغرب زمین ان را در دسته طرحهای سجاده ای آورده اند (99).

گر چه این قالی شباهتهایی به قالی سجاده ای دارد اما سیروس پرهام به دلیل عدم تناسبات اندازه و همچنین چیدمان نقش مایه ها آن را از این دسته جدا نموده و این قالی را از دسته قالیهای سجاده ای نمیداند(100)این بافته از دو لچكی كه پیوستگی آنها محراب را ساخته و دو نیم سرو كه به لچكی ها پیوند خورده اند تشكیل شده است(101)

البته طرحی دیگر مشابه همین كه به دو سر ناظم مشهور است ؛ در بازار وكیل شیراز مشاهده شد كه با دو گلدان و چهار لچكی منقوش شده است (102).

اینكه طرح ناظم از كجا آمده در جایی دیگر به آن خواهیم پرداخت.

طرح محراب و ارتباطش با ناظم :

طرح محرابی ریشه و سابقه اش به قرنها  پیش  از اسلام باز میگردد  در سده هایی كه مغگری به جای زرتشتیگری و آیین اسلام مردم را به نیكی رهنمود میكرد ؛ دكتر علی حصوری معتقد است كه واژه محراب به املای مهراب بوده و مهراب از مهرابه آمده و محرابه عبادتگاهی بوده كه پیروان آیین مهری یا میترایی در آن به عبادت خدای خدایان مینشستند (103) و هفت گام سلوك را سالكان این آیین در مهرابه ها  میگذراندند(104) و چون مدخل و درون این اماكن محراب سان بوده  به عنوان نمادی برای عبادت به كرات در سالیان بعد نیز بیامده (105).

 

اما پرویز تناولی سخن دیگری دارد وی این نقش را برگرفته از پوست حیواناتی كه شكار شده و زیر پای انداخته اند دانسته و آن را بی ربط با این موضوع نمیداند(106).

ولی سیروس پرهام نقش محراب را در قالیهای ناظم بررسی نموده و آن را پرده ای دانسته كه به دو سوی دری گره خورده (107)...و تورج ژوله هر سه این آرا را پذیرفته و در جای خود محترم دانسته است (108).

طرح ناظم قشقایی( كشكولی) و طرح ناظم هند و ایران:

طرح ناظم هند و ایران كه سیروس پرهام از آن به عنوان شبه ناظم هند و ایران یاد كرده وجه تمایزش با ناظم قشقایی دو سر ترنجی است كه به دو نیم سروها ی دو سوی محراب (پرده ) متصل شده است ؛ همچنین شاخه های نیمه گردان در باغستان گلدان میانی طرح وجه تمایز دیگری است كه طرح شبه ناظم هند و ایران با ناظم كشكولی دارد (109).

 

اما رنگبندی تفاوت دیگری است كه این دو بافته را زا یكدیگر جدا میسازد ؛ رنگ زرد به كار رفته در ناظم هند و ایرانی نمونه رنگی است كه كمتر در بافته های قشقایی دیده میشود .

قیاس این رنگبندی با رنگبندی مینیاتورهای هند و ایران ما را به دلایل سلیقه ای این دو حوزه بافت نزدیكتر خواهد نمود .(110)

 

داستانی دیگر برای طرح ناظم:

طرحهای قالیهای ایلیاتی همیشه داستانی را به همراه داشته است و اگر قالیها سفارشی و به صورت مصرفی باشد این داستان در آن چشمگیر تر است .

گبه و حكایت كوچ ؛ قالی شیری و مرد خانه ایل ، طرح شور باخ یا شور باخارلو و داستان رخ آمال .

اما نقش ناظم گلستان خیال زنان قشقایی سرزمینی پرگل و نعمت برای سكونت دایم ، او خسته از كوچ است و رنجیده از سفر و خانه بدوشی و جای امن میخواهد برای آرامش و مسكنت .

سرزمینهای خشك جنوب گل و گیاه و سبزه را طلب میكند او خانه ای میخواهد كه از درگاهش پرده ای آویزد و دو سویش را به ریسمانی به ستونهایش گره دهد و نظاره گر برون باشد و ببیند از اندرونی گلستان پر گل برون را به حالی كه بر قالی بافته خود نشسته و بیرون را نظاره گر است .(111)

 

این موضوع را بسیاری از دست اند كاران فرش فارس پذیرفته اند و با مهارت تمام برای مشتریانشان تعریف میكنند .

نتیجه گیری كلی :

1)در اینكه این طرح ریشه محرابی دارد ولی سجاده ای نیست هیچ شكی نیست .

2)نقش ناظم به عنوان یكی از آرزوهای زنان قشقایی بر قالی ناظم كشكولی نقش بسته است.

3)شبه ناظم هند و ایران و ناظم قشقایی كشكولی از لحاظ طرح و رنگ با یكدیگر متفاوتند .

 طرح بته ای :

بته این سرو سر كج ریشه در تاریخ ، این سمبل و نماد كهن ایرانی اسلامی و این جادوی نقوش ایرانی ریشه ای كهن دارد در یادمان خاطره دلانگیز تاریخ سرزمین كهن ایران .

این سرو سر كج را به حكایتها روایت كرده اند گه آن را آتش مقدس پارسی خوانده اند(112) و گاه ان را سرو به ركوع رفته نزد خداوند پنداشته اند(113) . روزگاری آن را جای مهر مشتان گره خورده دانسته اند(114) و در روزی دگر دخترك مهجوب مسلمان را به این نقش شبیه كرده اند(115) ، القصه یكی آن را مرغ سر به سینه بر ده دانسته(116) و دیگری آن را سرو خمیده و...(117)

حكایتها و روایتها در این باب بسیارند و تعابیر و تدبیر ها فراوان این نقشمایه ایرانی اسلامی یكی از زینتهای زیبای فرش سرزمین مهر است كه خرامان و دلنشین به رقص آمده اند در هزار توی رنگارنگ فرش این سرزمین.

فرش قشقایی این حكایت بی چون و چرای كوچ نیز بسان دیگر مفروشات این سرزمین دیرین از این تزیین زیبا جدا نمانده است .

بته نقشی است زنده و پویا كه در طول حیات خود در اعصار و قرون متمادی بسان محل زندگی  مردمان كه به سبب جایگاه اقامتشان در هر محل به گویشی سخن میگویند به شكلی و حالتی نمایان شده است ، گروهی از فرش شناسان این نقش را بر این اساس تقسیمبندی كرده اند ، از آن میان میتوان به بته قشقایی ، بته مغان ، بته سنه و ... اشاره نمود .(118)

گروهی دیگر بته ها را به اساس مفهوم نمادین آنها طبقه بندی نموده اند ؛ مانند: بته قهر و اشتی ، بته درخت زندگی ، بته مادر و بچه و ...(119)

و دیگر فرش شناسان آن را به سبب اندازه و جای گرفتن آن در كل طرح تقسیمبندی كرده اند ؛ مانند بته میری ، یا بته جوجه ای كه به سبب اندازه كوچكترین نوع بته است و بعد از آن بته ترمه قرار دارد كه بر حسب اندازه در درجه دوم است و عده ای آن را برگرفته از ترمه های یزد میدانند (نقش ترمه ای در پارچه بافی این سامان یكی از نقشهای ماندگار است كه هنوز نیز تكرار میشود ) و از نظر اندازه بزرگترین بته بته خرقه ای است .(120)

بته ها معمولا در جایگاه شش و هشت گوش جای میگیرند(121) و در فرشبافی قشقایی ها این نقش هم به صورت نقشه سراسری و هم به صورت تك موتیف بین نقش مایه های بی همتای قشقایی آمده است .

سیروس پرهام معتقد است كه این نقش مایه كه در ابتدا سرو بوده و در طی فرایندی طولانی ولی منسجم به نگاره بته تبدیل شده است . (122)

این سرو ریشه در در تاریخ نزد ایرانیان بسیار مقدس است . تورج ژوله نقل میكند كه زرتشت پیامبر دو طالع اختیار كرد و فرمود تا بدان دو طالع دو درخت سرو بكارند یكی در روستای كشمیر و یكی در روستای فریمند از توابع توس اندازه  و ساق درخت كشمیر به حدی بزرگ شد كه در حدود ده هزار گوسفند در سایه آن قرار میگرفتند . حتی حیوانات وحشی و زنده هم در زیر این درخت ارام و قرار داشتند . همچنین هزاران پرنده در میان شاخه های آن ماوی داشتند . وصف این درخت به متوكل رسید و دستور داد به عامل نیشابور كه آن درخت را قطع كرده به بغداد فرستند تا در عمارت جعفریه كه مشغول ساخت آن بودند به كار رود .

مومنان و پیشوایان زرتشت گفتند كه پنجاه هزار دینار به خلیفه میدهیم تا از این كار در گذرد ، اما موفق نشدند و سر انجام درخت قطع گردید و با هزارو دویست شتر به بغداد فرستاده شد و هنوز به دروازه های بغداد نرسیده متوكل كشته شد و هیچگاه درخت را ندید ...!(123)

اینكه بته نماد برگرفته از سرو است و سرو نزد ایرانیان باستان نمادی مقدس و پاك هیچ شكی در آن نیست .

اما همانگونه كه مطلع هستید آیین پیشین ایرانیان قبل از زرتشتیگری آیین میتراییسم یا آیین مهری بوده است به موجب برخی نقوش مهری میترا از كاج زاده میشود ، درخت كاج یا سرو درختی است كه ویژه خورشید میباشد ، درختی كه همیشه سبز و با طراوت است ...(124)

پرهام سیر تطور نقش سرو را سه مرحله میداند و مرحله اول پیش از اسلام است كه جنبه مقدس و نمادین دارد و برای این سخن برهان تك درخت بودن سرو در بنای سترگ تخت جمشید را آورده است. (125)

مرحله دوم تطور سرو همزمان با نفوذ تمدن اسلامی و به طبع آن جدا شدن سرو از ریشه باستانی خود است و در این مرحله سرو كم كم به نطفه بته بدل میشود و نقش بته جقه از سرو استوار میترایی و زرتشتی متولد میشود و كهن ترین این سرو را كاسه سفالین سده چهاردهم موجود در موزه لوور میداند. (126)

مرحله سوم دگر دیسی سرو همان سده ششم هجری به بعد است كه نگا ره ها و ریزه كاریهای نگار گری بدان متصل میشود .(127)

گر چه استاد بزرگوار سیروس پرهام سیر تطور بته را به سه مرحله تقسیم نموده است  ولی نگارندگان بر ان عقیده اند كه درگر دیسی این نقشمایه مراحل 5 گانه ای را در خود داشته و آن :

1: در روزگار آیین مهری و تولد این نقشمایه  در باورهای قومی

2: از آمدن زرتشت تا ساسانی و تقدیس آن در این دین كهن پارسی

3: از آمدن اسلام تا سده 6 هجری

4: سده 6 هجری تا افشار و زندیه (128)

5: از افشار و زندیه تا به امروز

اما بته از كدام ناحیه به فرشبافی قشقایی انتقال یافته هنوز اثبات  قطعی در این داستان صورت نگرفته است گر چه اشاراتی شده است.

 عده ای بر این عقیده اند كه بته از خراسان و هنگام اقامت این ایل در این خطه برداشت شده است این در حالی است كه ریشه ایل قشقایی را قفقاز میدانیم و در قفقاز نیز بته مشهود است .(129)

و عده ای دیگر این نقشمایه  را بته های ترمه یزد و كرمان میدانند و... (130)

آرا ها و نظرات پیرامون این مبحث زیاد است و كار ریشه یابی تخصصی را به سبب اهمیت بسزای آن طلب میكند كه آن را به مجال دیگر میدهیم .

نقش بته در قالی های قشقایی چونان ناظم در میان كشكولیها رواج دارد با این وجه تمایز كه در انحصار كشكولیها نیست و طوایف دیگر نیز جسته و گریخته از این طرح استفاده میكنند .

چیدمان بته در قالی قسقایی :

1)سراسری به حالت محرمات افقی(131)

2)سراسری با بته های ریز

3)سراسری لچك دار با بته های درشت.

 

نقش محرمات:

عده ای بر این عقیده اند كه این نقش از كشمیر وارد ایران شده است (132) اگر املا و تلفظ این واژه محرمات باشد میتواند از پارچه های راه راه سبز و سیاه كه در مراسم عزا داری ماه محرم بكار میرفت گرفته شده باشد و اگر مهرمت درست باشد كندو كاو بیشتری باید كرد (133) اما هنگام مطالعه میدانی و قیاس با بز پلاسهای دو رنگ این یافته ها را برای ما پرسش ساز كرد. (134)

البته سفالهای ایران نیز در جای جای خود این طرح را تكرار میكند كه این موضوع نیز جای بحث دارد.(135)

پرهام بر این عقیده است كه این طرح به دو رنگ و چند رنگ و نیز پهن و باریك تقسیم میشود و نوع دو رنگ آن كه معمولا یك رنگ آن سفید است و رنگ دیگر آن مشكی ، سرمه ای یا یشمی معمولا به صورت نوارهای باریك  چسبیده به هم بافته میشود و به همان شیوه ترمه محرمات . و البته این نمونه كمتر در میان دستبافته های قشقایی رواج دارد .(136)

گروه چند رنگ این گروه كه در ایل قشقایی هم از نوع پهن و هم از نوع باریك آن بافته میشود در میان طایفه كشكولی رواج دارد. (137)

گروهی دیگر از كشكولیها هم نوعی دیگر محرمات را به نام محرمات جناقی تولید كرده اند (138) قیاس این طرح ها با جا جیمهای قشقایی اقتباس كلی طرح را از جاجیمها نمایان میسازد .(139)

 

 

ماهی در هم :

آقای فصل الله حشمتی رضوی در كتاب فرشنامه ایران ویژگی های طرح ماهی درهم را به شرح زیر ارائه نموده است:

ماهی درهم:

 نقشه ای ایلی و بومی و ذهنی بافت. از جمله ظریفترین و زیباترین طرحهای ریزنقش و مكرر، ماهیهای ریز كه یا در سراسر متن و یا به دور نگاره های هندسی نقش شده است. این نگاره های یا ترنج هندسی است (هراتیهای ترنج دار به طور معمول لچك ندارد) و یا گلی مانند الماس و یا شكلی لوزی مانند كه ماهیهایی به صورت برگ و گل تزئین شده در هر سوی آن نقش شده است. (140)

در خصوص این نقش علی حصوی معتقد است: «هراتی از جمله نقوش ایرانی است كه ریشه در تاریخ و ایران باستان دارد. بر اساس مطالعات انجام شده بر روی آثار موجود، این نقش از اواخر دوره تیموری و در تمام دوران صفوی مورد استفاده بافندگان قرار داشته و بعدها نیز تأثیر عمیقی بر تعدادی از نقشه های ایرانی داشته است. معروفترین و یكی از انواع نقش هراتی به ماهی درهم شهرت یافته است كه البته این امر فقط بیان كننده رواج این نقش در هرات و در دوره تیموریان است، به ویژه آنكه طراحان مكتب هرات آن را به شكل دلخواه در آورده اند. بنیاد نقشه های هراتی دو برگ خمیده می باشد كه گل بزرگی مانند یك گل شاه عباسی یا گل نیلوفر را در میان گرفته است. شواهدی موجود است كه آن دو برگ اساسا دو ماهی بوده اند و بعدا تبدیل به دو برگ شده اند و نام ماهی درهم نیز همین نكته را تأیید می كند. اما برای یافتن نخستین نقش از این نوع و خاستگاه اولیه آن باید به مطالعات تاریخی اقدام نمود و در جریان تاریخ به عقب بازگشت. مطالعات تاریخی نشان می‌دهد كه نقش هراتی هم به ایران باستان و آیین مهر رهنمون می شود كه در آن برخی از روایات و مناسك و آثار با آب ارتباط دارد. در برخی از آثار مهری نشان داده می شود كه مهر در آب متولد شده است و مجسمه هایی كه در این زمینه موجود است مهر را با مادرش كه پیكر برهنه ای دارد نشان می دهد. مهر در آب متولده می شود و روی یك گل نیلوفر قرار می گیرد. و به همین دلیل است كه بعدها نیلوفر آبی در فرش ایران تبدیل به شاه عباسی شده است و جایگاه خاصی را در نقوش

سنتی ما به ویژه نقشه های فرش یافته است. مهر را ماهی از آب بیرون می آورد و این ماهی احتمالا دلفین است یعنی یك ماهی بزرگ. در نقشه های ایرانی به ویژه در ماهی درهم ها نیز ماهی را به صورت بزرگ به تصویر می كشند كه این ماهی در واقع همان دلفین است. در تعدادی از آثار مهری، مادری به همراه یك دلفین و در عده دیگر مادر و كودكی به همراه دلفین دیده می شود. به این ترتیب ریشه اصلی نقش های هراتی پیدا می شود.(141)

بررسی كلیه قالی هایی كه در حال حاضر با نقش ماهی درهم شناخته می شوند نیز واقعیت دیگری را مشخص می كند و آن اینكه از شرق به غرب اندازه و ابعاد این ماهی ها در قالی ایران به تدریج از بزرگ به كوچك است. به نحوی كه بزرگترین نوعی ماهی های این طرح ر ا درشرقی ایران به ویژه در قاین و تربت جام و تربت حیدریه می توان دید و كوچكترین نمونه های آن را در مركز و غرب ایران یعنی كردستان. نمونه ی منحصر به فرد و شیوه یافته ای از ماهی درهم نیز، البته به مقدار كمتر و تا همین اواخر در اطراف اراك بافته می شده است كه امروز به فراموشی سپرده شده و آن را مرغ و ماهی می نامند. در این نوع دو مرغ به جای ماهی، یا همراه با آن ها به دور یك حوض در حال حركت هستند. بررسی های تاریخی نیز نشان داده است كه بر روی تاجی تیگران (ملقب به كبیر، پادشاه ارمنستان در سال های 89-86 قبل از میلاد) نقش دو پرنده وجوددارد كه یك گل هشت پر وسط آن قرار گرفته است. این نقش در زمانی بر روی سكه نیز ضرب شده است كه او اعتلای رواج آیین مهر بوده است.) (142)

ژیلا در یایی بر این عقیده است كه  در ایران ما از دوران مهر پرستی بیشتر منابعی مكتوب و فقط یك نقش برجسته داریم اما در غرب ما بیشتر با تندیس ها و نقش های برجسته مربوط به این آئین روبه روی هستیم كه این تندیس ها مهر را در  هیبت نوجوانی نشان می دهد كه از دل یك صخره خارج شده كه در یك دست دشنه ای دارد و در دست دیگر مشعل نوری كه دنیا را به وسیله آن نورانی می كنددارد. و این دشنه همان دشنه ای می باشد كه بعدها به وسیله آن گاو اسطوره ای را قربانی می كند، خون آن كه نماد پلیدی است دنیا را در بر می گیرد، و مهر زمین را از این پلیدی پاك می كند، و زمین برای حضور زن ومرد آماده می شود، تا اینكه زمانی می رسد كه مهر به عالم بالا صعود می كند و مهر همواره همراه با طلوع خورشید در زمین ظاهر می شود. از این رو بعدها خورشید نماد و یاد آورنده مهر می شود كه هر دو به ترتیب نمادی از آب و بركت خواهی هستند.(143)

 همچنین در جای  دیگری امده است كه مهر از مادرش كه از آب دریاچه هامون بار برداشته بود در آب دریا متولد می شود و مادرش او را بر روی گل نیلوفر ( كه نمادی از عشق می باشد قرار می دهد كه گل نیلوفر دارای دو نوع نر و ماده می باشد كه گل ماده بر روی آب است و گل نر در اعماق دریا و برای اینكه جفتگیری كنند گل نر باید از ساقه خود جدا شود و به سطح آب برود و بعد از بارور كرد گل ماده گل نر از بین می رود.) و بعد از آن دلفین كه بزرگترین ماهی و دارای بیشترین شباعت به انسان از لحاظ احساسات می باشد مهر را به خشكی می رساند.

 دلفین، نماینده ماهی ها و غادی از بارانخواهی و بركت از جانب دریا می باشد كه فرم دو برگ كه قبلاتصویر ماهی بوده نشان دهنده همان دلفین است و گل وسط تغییر شكل یافته همان گل نیلوفر است .(144)

      نقطه آغاز عقیده آقای لمل، لفظ سوما (با هوما مقایسه شود) است كه به نظر ایشان خدای زندگی است. این خدا در واقع تجسد باران است كه از ماه به زمین میریزد و باعث رشد گیاهان می شود، و غذای انسان و حیوان را فراهم می آورد. نزد موجودات نرینه شیره نباتات تبدیل به دانه می شود و نزد موجودات مادینه تبدیل به شیر. با مرگ موجود زنده، جوهر حیات به ماه بر می گردد، وقتی ماه پر می شود.سوما همچون شرابی كه در ساغر ریزند در ماه ریخته میشود. پس سوما آب زندگانی است و خدایان هر گاه از آن می نوشند.

 در این داستان، سوما كه باران است، در عین حال تخم گاو آسمانی است كه زمین را زایا می كند و شیر گاه آسمانی است كه به مردمان غذا می رساند.» البته سوما انسان را از مرگ جسمانی رها نمی كند، فقط خدایان از این نوع مرگ هم معاف هستند.

غرض از آوردن این مطالب آشنایی بیشتر با مذهب و عقاید میتراسیم بوده است كه در اینجا به طور شخصی مورد بررسی قرار می گیرد.(145)

اما ماهی در هم در میان قشقایی ها سیروس پرهام بر این عقیده است كه یحتمل زمانی كه قشقا ییها كوچ اجباری به مناطق خراسان داشته اند این نقش را از آن اقوام بر داشت كرده اند .(146)  

ماهی در هم شهری ترین نقش قالی قشقایی است كه حوزه بافت آن به طوایف كشكولی منحصر میشود ، این طرح كه  سنجیدگی طراحی و نظم هندسی و توازن ریاضی را به كمال دارد به لحاظ همین انتظام نقشپردازی و طراحی منضبط نگاره های سر به سر و مكرر است  كه رنگ آمیزی مقید و محدود میگردد، حال آنكه نقشهایی مانند محرمات و بته قباد خانی – كه همان قدر مبتنی بر تكرار نقشمایه های مكرر است و همان قدر مقید به نظام طراحی هندسی – در مقایسه با این نقش امكان رنگ آمیزی كم و بیش نامحدود دارد . برای رها شدن از همین تنگنا است كه برخی از بافندگان قشقایی – همچنان كه در مورد دیگر نقشهای اقتباسی- از نگاره های مختلف و پراكنده اشكالی مدد گرفته و با گسیختن زنجیره نقشمایه ماهی در هم ، این طرح سر به سر و متصل را به صورت یك نگاره جدا شده از شبكه منسجم طراحی در آورده و آن را همراه و همپایه با دیگر نگاره های اشكالی بكار برده اند . (147)

 

یافته های تحقیق :

1)یافته های قومی و قبیله ای :

برای شناخت هر جامعه ای موقعیت زیستی و تاثیرات محیطی در تكامل حیاتی آن اهمیت بسزایی دارد . برای این منظور پرسشنامه ای تهیه شد و از تعداد 100 نفر از طوایف گوناگون قشقایی كه نیمی از آنها را جنسیت مذكر و نیمی دیگر را جمعیت مونث تشكیل میدادند ÷رسیده شد تعدادی از این سوالات و نتایج آن در ذیل آمده است :

*آیا از كوچ و زندگی كوچ نشینی رضایت دارید ؟

 

زن

مرد

آری

0%

25%

خیر

100%

75%

 

 چنانكه مشهد است رضایت زنان و دختران از كوچ (0%) بوده كه این مسئله نشان میدهد كه مقدار بار زیادی از كوچ به عهده این گروه است .

 

*آیا در ییلاق زندگی راحتتر است یا قشلاق ؟

 

زن

مرد

ییلاق

100%

100%

قشلاق

0%

0%

 

 

*چرا ساكن نمیشوید ؟

 

زن

مرد

تابع خانواده ایم

100%

0%

قشقایی یعنی كوچ

25%

0%

چرای دامها

0%

75%

 

*آیا ترجیح میدهید به شهر بروید ؟

 

زن

مرد

آری

75%

20%

خیر

25%

80%

 

 

2) یافته های مواد اولیه :

در مورد مواد اولیه مورد استفاده در فرش قشقایی 400 نمونه از كارگاههای تولیدی گرفتیم و در مناطق مختلف این موضوع را بررسی كردیم .

نوع مواد اولیه پرز

 

كرك مرینوس

10%

پشم دستریس

80%

پشم ماشینی

10%

اكلریك

0%

 

نوع مواد اولیه در تار

 

پشم

80%

پنبه

20%

پلی استر

0%

 

 

 

نوع مواد اولیه در پود زیر

 

پشم

70%

پنبه

30%

پلی استر

0%

 

 

پود رو

 

پنبه

100%

 

 

 

 

یافته های اسلوب بافت:

نوع گره

 

متقارن

40%

نامتقارن

60%

جفتی بافی

ندارد

 

نوع تاب در تار

 

S

90%

Z

10%

 

 

نوع تاب در پرز

 

S

10%

Z

90%

 

 

نوع تاب در پود نازك

 

S

0%

Z

100%

 

نوع تاب در پود كلفت

 

S

12%

Z

88%

 

 

 

تعداد پود

 

5

20%

3

30%

2

50%

 

 

شیرازه

 

متصل

98%

منفصل

2%

 

 

رنگ شیرازه

 

دورنگ به بالا

20%

تك رنك

80%

 

 

 

در كتاب سیروس پرهام

 

تار

100% S تاب هستند

پود

100% Z تاب هستند

پرز

98% S تاب هستند

گره متقارن

2%

گره نامتقارن

98%

 

 

 

این بررسی نشان میدهد كه رشد گره متقارن در میان ایل قشقایی بیشتر شده است و نتیجه قیاسی درصدهای گره متقارن و نا متقارن این موضوع را برای ما روشن میكند.

 

 

یافته های طرح و نقش :

گر چه به علت محدودیت وقت و نیاز به بررسی های بیشتر در باب طرح و نقش قشقایی یافته های ما تكرار سخنان نقل شده است ولی چند نكته در باب این طرحها ضرورت دارد كه نقل شود  :

1)ریشه معنایی طرحها با آرزوهای زنان ایل ( نگاه كنید به نقش ناظم )

2)آمیزش فرهنگی این طرحها ی قشقایی با نقشمایه های ایرانی

3)اگر طرحی برداشت شود بنا به سلیقه خود مردم ایل تغییر خواهد كرد .

 

در بررسی های انجام شده اكثر تولیدكنندگان به تولید گبه روی آورده بودند و طرح های اصیلی چون ناظم و ماهی در هم و... بافته نمیشد به گونه ای كه ما حتی یك طرح ماهی در هم قشقایی هم در حال بافت ندیدیم.

 

دید مبانی در نقوش اشكالی :

 در این نقوش چنانچه كه شاهد هستید تقارن به معنای واقعی وجود ندارد ولی توازن زیبایی چشم را به گردش در سرلسر قالی دعوت میكند نظمی كه آمیخته با بی نظمی است و این پاردكس زیبا گر چه بسان غزل حافظ ریتم معنایی ندارد ولی بمانند شعر نیما حكایت دیگری دارد كه هم شیرین است و هم دیده نواز .

 

 

 

 

 

نقش ناظم و دید های مبانی در آن:

 

 

 

 

ناظم هند و ایران

 

 

 ناظم كشكولی

 













نقش بته
: در این نقش چنان كه مشهود است نقطه تمركز در میان گل وسط است .

 

 














ماهی در هم :

این نقش كه همانگونه كه گفته شد از خراسان بر داشت شده است و گر چه نواحی در آن خطه از بزرگترین ماهی در هم  ها بر خوردار هستند ولی باهی در هم قشقایی به سبب خاصیت هندسی و همچنین اندازه از آنها متمایز شده است .

 

 

 

 

 

 

 

پی نوشت:

 

44) این تقسیم بندی بر اساس تحقیقات میدانی و اسنادی بوده است و نظر شخصی نگارندگان میباشد .

45) پرهام ، سیروس_آزادی ، سیاوش :دستبافتهای عشایری و روستایی فارس ، جلد 1 ، ص 39

46) همان : ص 40( بنقل از : الذخائر والتحصف ، قاض الرشیدالدین بن الزبیر _ آل بویه و زمان ایشان ، علی اصغر فقیهی ، تهران 357 ص 642 )

47) حدود العالم من الشرق الی الغرب تصحیح و اهتمام سید جلال الدین تهرانی ، تهران 1353 ، ص 62

48)همان : ص 40 و 41

49)زلالی = زیلو

50)غندجان

51)صوره العرض ابن الحقوق  : ترجه : شعار _ جعفر ، تهران 1345 ، ص 66

52) پرهام ، سیروس_آزادی ، سیاوش :دستبافتهای عشایری و روستایی فارس ، جلد 1 ، ص 40( به نقل از احسن الاقاسیم من معرفه الاقاسیم ، چاپ لیدن ، 1906 ، ص 34 و 430 )

53) Pope, A. & Ph. Ackerman A Survey of Persian Art, Tokyo, 1971

54) پرهام ، سیروس_آزادی ، سیاوش :دستبافتهای عشایری و روستایی فارس ، جلد 1 ، ص 42

55)همان :  ص42

56)همان : ص 78

57)تحقیقات میدانی در ناحیه پشت پر (منطقه قشلاقی ایل قشقایی ) در این قسمت ما گلیمها و گبه های زیبایی را از این طایفه مشاهده نمودیم كه هم از نظر رنگ و طرح زیبا بودند .

58) البته در گر چه قشقایی ها بهترینها از نظر بافندگی بوده اند ولی سیسیل ادواردز از طوایفی مانند ابیوردیها یاد نكرده است و تقسیم بندی جای تفكر دارد .

59)طبق گفته نگارنده فارسنامه ناصری به سال 1234 لقب ایلخانی توسط فتحعلیشاه قاجار  به جانی خان داده شد  __ نگاه كنید به : فارسنامه ناصری : قسمت اول ، ص 367

60) حتی در زمان نگارش كتاب سیسیل ادوار در طوایف مشخص كنونی قشقایی ها وجود داشتند  اما ایشان تنها از تیره ها نام برده اند و تیره اقدر را كه در تیره های قشقایی نیست در این تیره ها بیان نموده اند كه البته شاید ایگدر از طایفه ششبلوكی ها باشد !

61) اینگونه تقسیمبندی نمیتواند پایه و اساس گره تركی یا فارسی باشد و در طوایف بافنده قشقایی چه در قالیهای قدیمی و چه در قالیهای جدید گره فارسی گره غالب بود !

62)شك سیسیل ادواردز به این امر كه این ایل كوچك است یا بزرگ شاید خود تمام ابهامات ما را در مورد اشتباهات سیسیل ادواردز بر طرف سازد و آن همان شناخت دقیق ساختار اجتماعی و اقتصادی این ایل بزرگ است .

63) ادواردز، سیسیل : قالی ایران ، ترجمه : صبا ، میهندخت ، ص

64)ژوله ، تورج: پژوهشی در فرش ایران ، نگاه كنید به تصویر 180 همین كتاب

65)همان : ص 72

66)تحقیقات میدانی

67) ادواردز، سیسیل : قالی ایران ، ترجمه : صبا ، میهندخت ، ص 319

68)مشا هدات میدانی

69)تحقیقات میدانی، نیز نگاه كنید به : ژوله ، تورج: پژوهشی در فرش ایران ، یساولی  1381 ، ص 73

70) ژوله ، تورج: پژوهشی در فرش ایران ، یساولی  1381 ، ص 73

71)مصاحبه با : ایرانپور ، علی رضا : عضو هیئت علمی

72) ژوله ، تورج: پژوهشی در فرش ایران ، یساولی  1381 ، ص 73

73)فرهنگ مردم: "زندگی قشقائیها". دوره1، ش4 (بهمن41)

74)رجوع كنید به قسمت موسیقی در ایل قشقایی مصاحبه با افسانه جهانگیری

75)تحقیقات میدانی

76) در بازار شیراز نمونه هایی نیز دیده شد كه شبیه تیغ های اصفهان بود .

77)تحقیقات میدانی

78)حصوری ، علی : فرش بر مینیاتور – مقدمه كتاب

79)پرهام ، سیروس_آزادی ، سیاوش :دستبافتهای عشایری و روستایی فارس ، جلد 1 ، ص 80

80)همان : ص 82

81)همان : ص82

82)همان : ص 83

83)همان:ص 83

84)همان :ص84

85)تحقیقات میدانی و مشاهده كارگاههای قالیبافی فارس و مصاحبه با تولیدی های فرش فارس (ذوالانواری و تعاونی قالیهای ایلیاتی و روستایی فارس "حق دوست " )

86)پرهام ، سیروس_آزادی ، سیاوش :دستبافتهای عشایری و روستایی فارس ، جلد 1 ، ص 80

87)همان: ص84

88)همان: ص84

89)تحقیقات میدانی

90)تحقیقات میدانی

91) پرهام ، سیروس_آزادی ، سیاوش :دستبافتهای عشایری و روستایی فارس ، جلد 1 ، ص 86

92)همان 88

93)همان : 87 و 86

94) مقایسه و مشاهده

95) سیه چادر ها

96)تحقیقات میدانی در میان

97)پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1

98)تحقیقات میدانی

99) ژوله ، تورج: پژوهشی در فرش ایران ، یساولی  1381 ،

100)پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1

101)همان

102)تحقیقات میدانی

103) ژوله ، تورج: پژوهشی در فرش ایران ، یساولی  1381 ، ص 73 بنقل از: علی حصوری

104)آیین مهری

105) ژوله ، تورج: پژوهشی در فرش ایران ، یساولی  1381 ، ص 73 بنقل از: علی حصوری

106)تناولی پرویز : قالیهای تصویری ایران

107)پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1

108)تناولی پرویز : قایهای تصویری ایران

109)پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1

110)مشاهده و مقایسه

111)مصاحبه با بری اوكانل ( محقق امریكایی ) و آقای حقدوست ( مدیر شركت تعاونی فرش فارس)

112) پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1، ص207

113)مصاحبه با آقای علیرضا شریفی

114)همان

115)جزوه درسی تاریخ فرش یك آفای عبد... احراری

116)خلیلی ، محمد :بته در فرشهای عشایری و روستایی – مجله ترنج – ص 9

117) پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1، ص207

118) خلیلی ، محمد :بته در فرشهای عشایری و روستایی – مجله ترنج – ص 9

119)همان

120) پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1، ص207

121)مشاهده و مقایسه

122) پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1، ص207

123) ژوله ، تورج: پژوهشی در فرش ایران ، یساولی  1381 ،

124)آیین مهری

125) پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1، ص207

126)همان :207

127)همان : 208

128)همان

129)همان

130)همان

131) ( در این طرح بته در هر خط در جهت عكس خط زیرین واقع شده است )

132)رك:جلد اول " در بیان جغرافیای كشمیر " غلامحسین كهویهای

133)پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1_ص 191

134)تحقیقات میدانی

135)قیاس تصویری

136) پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1_ص 192

137)همان :ص 192

138)همان :ص 192

139)قیاس تصویری

140)حشمتی رضوی

141) ژوله ، تورج: پژوهشی در فرش ایران ، یساولی  1381 ، به نقل از دكتر علی حصوری

142) ژوله ، تورج: پژوهشی در فرش ایران ، یساولی  1381 ،

143) دریایی، ژیلا- تحقیق اسطوره شناسی در فرش ایران

144) همان

145) آئین میترا، مارتین ورمازرن، ترجمه بزرگ نادرزاد، صفحه 21

146) پرهام سیروس : دستبافته های عشایری و روستایی فارس جلد 1_ص 198

147)همان : ص 199

 

 


 

رقص در قشقایی

 دكتر مهدی پیروز نیا ]
یكی از مهمترین آداب و رسوم در میان ایلات و عشایر ایران رقص یا حركات موزون و ریتمیك می باشد . هرچند رقص دركنارموسیقی به عنوان یك سرگرمی و عاملی روحیه بخش ، نشاط آور و شادی آفرین  مطرح است  كه به زندگی سخت و دشوارایلیاتیِ سخت كوش،  رنگ و جلایی خاص می بخشد ، لكن رقص از جنبه های دیگری نیز قابل بررسی  است . رقص به عنوان یك هنر در كنار موسیقی و شعر بیان كننده حالات روحی و وسیله ای برای بیان احساسات و عواطف فردِایلیاتی بوده و نیزابزاری جهت ایجاد ارتباطِ نمادین می باشد .  رقص درهمراهی با قصه گویی ونقالی نوعی نمایش گونه ی پرشور برای جذاب كردن كار قصه گوست و از این جهت  قابل مقایسه با پانتومیم یا نمایش صامت در تئاتر می باشد كه در آن فارغ از صحنه آراییهای مرسوم ، تنها با حركات صورت ، دستها و بدن ، معنایی خاص را به بیننده القا می كنند  . رقص همچنین كاركردهای دیگری مانند برانگیختن حس تعاون و دوستی از یكسو و پرورش احساس رقابت سازنده میان افراد ایل  دارد و سبب آمادگی جسمانی و روانی برای انجام كارهای سخت زندگی كوچ نشینی می شود . باید توجه داشت كه در اكثر ایلها و عشایر ایران همچنانكه بخش عظیم ، مهم و سختی از كارها بر دوش زنان است و زنان نیز دوش بدوش مردان و گاهی حتی بسیار فراتر از آنها به كار می پردازند و در تقسیم كار اجتماعی واجد نقشها و جایگاههای مهم و قابل توجهی هستند، درآیینها و رسوم نیز همه ی افراد ایل اعم از مردان و زنان همراهند و اصولا" در رقصها خصوصا" آنها كه بازگوكننده ی مفاهیم خاصی هستند، هم زنان و هم مردان دارای نقش برابر می باشند و در رقصهای آیینی همه با هم  می رقصند . این همراهی زنان با مردان در رقص ، در گذشته و تاریخ  تمامی عشایر  به چشم می خورد، لكن در معدودی از عشایر اكنون زنان و مردان در دستجات جداگانه ای می رقصند .
در بررسی رقصهای مختلف در میان ایلات و عشایر ایرانی با توحه به خصلتهای مشترك باید رقص و آداب آن را از جنبه های زیر مورد توجه قرارداده و به این نكات توجه كرد :
1) جنبه های نمادین و مفهومی رقص : رقصها  دارای بار مفهومی و نمادین می باشند بنابراین در بررسی رقصها باید به  جنبه های نمادین رقصها كه در حركات دستها ، پاها و كل بدن قابل استخراج است  توجه گردد. معانی مختلفی دررقصها نهفته است. گاه شكر گزاری به درگاه خداوند گاه ترتیب خاص یكی از كارهای زندگی عشایری مانند پشم چینی گوسفندان یا كارهای كشاورزی ، سواركاری ، جنگ با مهاجمان فرضی و تهدید آنان در قالب حركات رقصنده بیان می گردند .
2) جنبه ی تاریخی رقص : رقص مانند دیگر عناصر فرهنگی هر قوم ، ریشه در گذشته ی تاریخی آن قوم دارد و با گذشت زمان مفاهیم و آداب آن به دلایل مختلف تغییر كرده یا تثبیت شده است .رقصهای ایلات و عشایر نیز از این قاعده مستثنا نبوده است وریشه در تاریخ ایل دارد جنگها و تهاجم بیگانگان به ایل از مهمترین عوامل تاریخی است كه در رقص ها نمود یافته است. از سوی دیگر با تحمیل یكجانشینی یا تخته قاپو به ایلات از خشونت حركات و سرعت ریتم موسیقی و رقص كاسته شده است . از سوی دیگر با تسلط اقوام دیگر یا نفوذهای فرهنگی كه در پی مغلوب شدن و تحت سلطه در آمدن ایلها در طول تاریخ به وقوع پیوسته است ، تغییراتی پیش آمده و رقصهای كنونی بیشتر آمیزه ای از رقصهای اصیل و عناصر تازه تر می باشند . مثلا" با تسلط اعراب بر ایران یا در طی سلطه ی مغولها تاثیراتی را می توان در رقص ایلات مشاهده كرد . مثلا"جنبه های آماده سازی بدنی وتمرینات دفاعی و جنبه های اسطوده ای تقویت شده است.
3) جنبه ی تعاون و همراهی و هماهنگ كنندگی رقص : رقصها  نوعی هماهنگی و روحیه ی تعاون و همكاری را در شخص ایجاد می كنند . نزدیكی گروه رقصنده با یكدیگر و حركات یكنواخت و هماهنگ گروه با توجه به تلاشی كه هرشخص در طی آن سعی می كند خود را با دیگران هماهنگ كند نوعی روحیه ی برادری و تعاون در میان  افراد ایل پرورش می دهد .
3) جنبه های عرفانی رقص : یكی دیگر از جنبه های قابل تامل در رقص ایلات و عشایر وجود عناصر عرفانی ، رازورزی و گنوسیسم است همچنانكه در سماع سعی بر آن است كه با برداشتن پرده ی عناصر مادی مانند زبان و جسم ، بیواسطه و مستقیم به انوار حق واصل شد، گاه عناصر عرفانی و نزدیك به سماع یا رقص عارفانه در رقصها دیده می شود و گاه مانند رقص و آهنگ مرغ حق در عشایر شرق و جنوب خراسان رقص به تمامی در خدمت عرفان و خداجویی بیواسطه است .  از سوی دیگر گاه رقص حالت نوعی ریاضت و تزكیه ی نفس به خود میگیرد .
4) جنبه های اسطوره ای رقص ایلیاتی : این نیزاز مهمترین عناصر رقص ایلی است توجه به اسطوره ها و سعی در نمایش داستانها ی اساطیری و حماسی از عواملی است كه باید مورد توجه قرار بگیرد .
5 ) جنبه ی آماده سازی بدنی و ورزش برای كسب توانایی  انجام كارهای سخت : رقصها خود نوعی ورزش سخت و آماده كننده ی بدن برای انجام كارهای سخت هستند و در طی آن همانند نوعی ورزش بدن پرورده می شود و به آمادگی لازم جهت انجام امور و كارها می رسد . در رقص چوب بازی كه علاوه بر خراسان در بسیاری ایلهای دیگر مثل بختیاری ها و قشقایی ها انجام می شود ریشه و بنیاد رقص به زمان تسلط مغولها به ایران می رسد كه افراد ایل در طی رقص با چوب توانایی دفاع و حمله را می آموزند و در آن تبحّر می یابند .
6) جنبه ی رقابت رقص : در  رقصها ی عشایری نوعی حس رقابت برانگیخته میشود كه سازنده است و بهشخص انگیزه می دهد تا با جدیت كوشش و تمرین بیشتر مهارت خود را ارتقاء بخشیده خود را به موقعیت مرتبه ی اول و بهترین رقصنده نزدیك كند . رشد روحیه ی رقابت از رقص به كارهای دیگر كشیده می شود و به افراد انگیزه بری تلاش بیشتر و انجام بهتر كارهای ایل می دهد .
7 ) جنبه شادی ، سرگرمی و آیینی در مراسم های خاص از آنجا كه زندگی كوچ نشینی زندگی سخت همراه با انجام كارهای طاقت فرساست این نوع زندگی نیازمند كسب روحیه و استفاده از عناصر شادی بخش و سرگرم كننده است در زندگی ایلی هر لحظه می تواند حوادث سخت و جانفرسایی در بر داشته باشد از سوی دیگر در كنار روزهای سخت و پر كار زمانهایی نیز فرا می رسد كه در ییلاق یا قشلاق ایل كار چندانی برای انجام ندارد این درست فرصتی است كه در عروسیها مراسم ختنه سوران و دیگر آیینهای سرور و شادمانی و سرگرمیها فرصت بروز می یابند مهمترین سرگرمیهای ایلی را می توان در رقصها و بازیها دید . عناصر مشترك بسیاری مابین رقصها و بازیها وجود دارد در میان عشایر فارسی زبان خراسان به رقص ، واژه ی بازی اطلاق می شود در عین اینكه بازی یا رقص بسیار جدی گرفته می شود و گاهی حتی نوعی عبادت ، دعا یا طلب حاجتی از آفریدگار به حساب می آید .
8 ) جنبه ی موسیقایی و ریتمیك : همراهی سازهای خاص در هر ایل كه نشان از روحیات خاص با رقص  و هماهنگی سازها و فراز و فرود آن در هماهنگی با موسیقی و سازهای خاص هر ایل
9 ) جنبه ی منعكس كننده ی روحیات خاص هر ایل كه علاوه بر رقص در اشعار خاص هر ایل نیز قابل دستیابی است  
10 ) جنبه های دینی رقص : رقصهای ایلی گاه حالت عبادت  یا طلب حاجتی به خود می گیرد مانند رقص طلب باران در عشایر جنوب خراسان . در برابر چنین رقصهایی معمولا" نه تنها رقصنده بلكه دیگر افراد  حاضردر صحنه نوعی حالت احترام و اعتقاد قابل رویت است . این رقصها بسیار جدی گرفته می شود و همگان در انجان آن كه نوعی عبادت به حساب می آید همكاری می كنند . 
11 ) جنبه ی بخاطر سپاری كارها یا آیینهای خاص : دررقصهایی كه این جنبه در آن دیده میشود نوعی كار ، فنّ یا مراسم خاص با دقت و وسواس كامل به اجرا در می آیند این رقصها همچنین نوعی كاركرد آموزشی برای جوانترها دارند و شخص را برای انجام یك كار یا آیین خاص آماده می سازند مثل رقص شالیكاری در مازندران و یا رقص قاسم آبادی در گیلان یا رقص خوشه چینی در فارس یا رقص گندمكاران در عشایر خراسان . در رقص قاسم آبادی مراحل كامل نشا كردن برنج و مراحل دیگر برنج كاری به ترتیب و بطور كامل اجرا می گردد .
اكنون می پردازیم به ذكر نمونه های از رقصهای ایلات و عشایر ایران :
رقص در ایل بختیاری :
رقص در ایل نشانی از هم بستگی ، اتحاد و عاطفه است ، همه می رقصند دست در دست و دوشادوش یكدیگر . اگر رقص فردی هم باشد به منظور زورآزمایی است همانند چوب بازی كه نوعی نشان قدرت واعتماد است ، آن هم همراه با موسیقی پرتحركی كه یادآور جنگ و ستیز است.
از رقصهای رایج و پرتحرك بختیاری رقص « سه پا » را باید نام برد ، در این رقص زن و مرد با نوای توشمالان می رقصند ، سه قدم برمی دارند بعد یك پا را جلو می گذارند و یك دست را پایین و دست دیگر را بالا نگه می دارند ، این حركت با نظم و ترتیب خاص تكرار می شود .
از دیگر رقصهای مرسوم ومعروف در ایل بختیاری  رقص گروهی «جیران ، جیران» است كه گروهی است و مردان و زنان باهم در آن شركت می كنند و می رقصند .
ازدیگررقصهای گروهی بختیاری ها كه درآن حركات دست و پا بسیارسریع بوده و نیازمند قدرت وانعطاف بدنی بسیار است رقص « هی دته » می باشد كه همراه آهنگی ریتمیك اجرا می شود . 
از جمله رقصهای دیدنی بختیاری ها كه كم وبیش با اشكال مشابه و اندك تفاوتی در اكثر عشایرایران موجود است رقصی است با نام رقص آهنگ مجسمه - مشابه این رقص در نواحی لرستان با نام  «  خُوس »  یا « خَسَه » و در خراسان و ایلات كرمانج كه طایفه ای كرد هستند در شكلی مشابه انجام می گردد . در طی این رقص كه با نوای سازهای نوازندگان ( توشمالان در میان بختیاری ها ) و همراه فراز و فرودهای موسیقی به تناوب اوج می گیرد وفروكش می كند زنان و مردان همراه هم ، می رقصند . توشمالان در حین اجرای آهنگ به ناگاه نوای موسیقی را قطع می كنند و در این حال رقصندگان باید مانند مجسمه بایستند و تكان نخورند . در این حال عده ای با دادن انعام و شیرینی از توشمالها می خواهند تا مجددا" بنوازند به این ترتیب نوای موسیقی با ردیگروبه ناگاه آغاز شده واین فرازوفرودها ادامه می یابد.لازم به توضیح است كه نوازندگان و خوانندگان كه حافظان فرهنگ موسیقایی و اشعار محلی هستند و سینه به سینه این فرهنگ شفاهی را حفظ می كنند در هر ایل با اصطلاحی خاص خوانده می شوند و در ایل بختیاری به طور كلی به آنها توشمال می گویند . هفت لنگان به آنها « توشمال » یا « میشكال »  و چهارلنگان به آنها   « خطیر » می گویند . در ایل بختیاری هر طایفه و تیره ای توشمال و خواننده ی خاص خود را دارد تا همواره همراهشان اشند و در مراسم سوگواری و شادی كوچ نشینان را همراهی كنند . توشمالان در ایل بختیاری ، زنان و مردانی عاشق پیشه و شاعر مسلك هستند كه بیشتر اوقات زندگی شان صرف ساختن ابیات ، لطیفه ها ، متلها و ضرب المثلها می شود و در واقع یكی از مهمترین اقشار پدیدآورنده و نگاهدارنده ی آثار و ادبیات عامیانه و فولكلور این سرزمینند . در مجالس رقص بختیاری ؛ زنانِ توشمال با صدای گرم و گیرای خود اشعار و ترانه هایی را در متن آهنگ نوازندگان ، می خوانند و مردان نیز با ابیات دلپذیر و شورانگیزی به آنها پاسخ می دهندو بسته به نوع مراسم در حاضران شور و حال پدید می آورند .
در بررسی اجمالی رقص و مراسم آن و رفتارشناسی متقابل نوازندگان ایلی و سایر اعضای ایل و ریشه های تاریخی رقص در ایل بختیاری به اختصار می توان این نكات را مطرح كرد :
 رقص نمادی از وابستگی های عاطفی اعضای ایل ،اتحاد ،همدلی و  هماهنگی اعضای   طایفه وایل است .رقص دسته جمعی اعضای ایل در كنار یكدیگرنشانگر آن است كه تمامی اعضا در برابر هر عامل خارجی متحد و یكپارچه اند و در حفظ داشته های فرهنگی یكدل و مصمم .
حضور مردان و زنان در رقص همراه و همپا ، كاركرد زنان در انجام امور ایل و احترام متقابل مردان ایل به آنان را می رساند .مردان ایل در همراهی زنان در رقصهای نمادین نشان می دهند كه از نقش موثر زنان در فعالیتهای اجتماعی و فنی ایل آگاهند و برای آن ارزش قائلند . حضور زنان این مطلب را می رساند كه مردان و در مجموع تمامی آحاد عضو ایل ، ضمن برخورداری از زحمات زنان ، آن را برای هر بیننده ی خارجی مطرح می كنند و تمایل دارند تا این موضوع به خوبی روشن شود كه زن و مرد ایلیاتی در كنار هم امورایل را به انجام می رسانند و به یك اندازه در آینده ی ایل موثرند . حضور زنان در جمع توشمالها یا خوانندگان ایل نشان از اجازه ی ابراز وجود و بیان احساسات ، عواطف و عقاید زنان در ایل دارد .
چوب بازی كه معمولا" مردان در آن شركت می كنند ، نشانه ی وجود مردان دلیری است كه در حفاظت از قلمرو ایل ،مصمم و توانایند . این مسئله از یكسو به اعضای ایل امنیت خاطر می دهد و شبهه ی امكان تجاوز به حدود ایل را ،از هر بدخواه خارجی می گیرد .   
موسیقی و رقص در ایل بویراحمد :
ایل بویر احمد همانند بیشتر ایلها وكوچ نشینان ایرانی برای موسیقی ورقص اهمیت بسیاری قائلند . كاركرد موسیقی و رقص در ایجاد یكدلی و اتحاد در بین اعضای ایل و حفظ سنتها و آداب و آیینهای ویژه ایل كه سبب تثبیت و تمایز هویت فرهنگی ایل می گردد ، از مهمترین دلایل ماندگاری موسیقی ، اشعارو ترانه ها و رقصهای ویژه ی بویراحمدی هاست . سختی زندگی معیشتی ایلیاتی و تهاجم های گسترده به قصد یكجانشین كردن ( تخت قاپو ) و كنترل عشایر در یكصد سال اخیر و نیز ایجاد اختلاف در میان عشایر كه در تاریخ عشایر ایران مهمترین راه كنترل عشایر از سوی حاكمیت مركزی بوده  و جنگهای خونین بین عشایر را سبب گردیده است ، موسیقی و رقص ها را در عشایر ایران خصوصا" بویر احمدی ها به شكلی حماسی  درآورده است . همانند بختیاری ها موسیقی حماسی و ریتمیك همراه با ترانه ها یی كه در وصف شجاعت و دلاوری و جنگ برای حفظ شرافت و هویت ایلیاتی سروده شده است و رقصهایی كه در بسیاری از موارد حاكی از وجود قدرت بدنی نفرات و توان جنگاوری ایل است ریشه در این دوره های خاص جنگ و نبرد دارد .
بویر احمدی ها برای بخشی از ابیات شعرهای خاص ومعروفشان ، آهنگهای ویژه ای دارند ، این آهنگها را « قس »  می نامند . از مهمترین ومشهورترین قسها می توان به قس برنو و قس یاریار اشاره كرد . این ترانه ها ( مجموعه ی یك بیت خاص و قس آن ) محتوای حماسی ، عاشقانه یا در وصف طبیعت یا محیط و ایل دارند . از سوی دیگر موسیقی حزن انگیزی نیز به نام « تول چپ » دارند كه در عزاداری توسط مهتر نواخته می شود .
در ایل بویراحمد زنان بیشتردررقص به هنگام شادی شركت می كنند و مردان بیشتر در رقصهای حماسی و جنگاوری مثل رقص چوب شركت می نمایند . از رقص های معروف بویر احمدی ها می توان به چوب بازی ، رقص چوبی ، رقص دوپا ، رقص سه پا ، رقص صددستمالی ، رقص یلعبه ، رقص بختیاری ، رقص نرمه نرمه و رقص تركی شاه فرنگی اشاره كرد .
رقص در ایل  قشقایی :
ایل قشقایی از ایلهای بزرگ كشور ایران است كه در واقع كنفدراسیون بزرگی متشكل از طوایف مختلف است . رقص چنانكه گفته شد در ایل قشقایی نیز نشانه و نماد همبستگی ، اتحاد و دوستی است . درهنگام رقص همه دست در دست هم و دوشادوش یكدیگرند . در بین عشایر قشقایی رقصهای گوناگونی معمول است كه در تمامی آنها زنان و مردان در كنار یكدیگرند و تقریبا" در اكثر رقصهای قشقاییان زنان و مردان هردو حضور دارند . در جشنها مردان و زنان هریك دو دستمال در دست می گیرند ، پیرامون یك دایره ی بزرگ ایستاده و با آهنگ كرنا و دهل ضمن تكان دادن دستمالها با حركات موزون پیش می روند . چوب بازی كه رقصی معمولا" مخصوص مردان است بدین ترتیب انجام می گیرد كه طبال بر طبل می كوبد و كرنازن در ساز خود می دمد زنها حول یك دایره ایستاده كل
Kel   می كشند و مردان در میان به چوب بازی یا رقص « در مرو » می پردازند . در این بازی مردان دوبه دو با چوبهای كوتاه و یك چوب بلند با یكدیگر می رقصند و مبارزه می كنند همراه با آهنگی كه به تدریج اوج می گیرد و ریتم آن تندتر می شود سعی می كنند تا با زدن چوب به پای حریف چوب بلند را تصاحب و حریف را از میدان بدر كنند و بدین ترتیب رقص ادامه می یابد تا برنده ی  نهایی مشخص گردد . استفاده از لباسهای با رنگهای متنوع و شاد و دستمالهایی با رنگهای زیبا و رنگارنگ زیبایی رقصهای هنرمندانه ی قشقایی را دو چندان می كند .
همانگونه كه گفته شد بدلیل جنگها و مصائب ناشی از آن و حضور كوچ نشینانی همچون ایل بختیاری و بویر احمدی و ... در مناطق استراتژیك برای دولت مركزی ایران و راهها و جاده های بااهمیت كشور ،موسیقی و رقص در میان این ایلات بیشتر رنگ و بوی حماسی و جنگاوری دارد . اما از دیگر موسیقی و رقصهای قابل تامل در میان ایلات و عشایر  ایران زمین ، موسیقی و رقصهای مرسوم در منطقه ی شرق ایران یا ایلات و عشایر استانهای شرقی شامل خراسان و سیستان و بلوچستان می باشد كه بیشتر مفاهیم عرفانی را در بر می گیرد . رقص در این ایلات سوای رقص چوب و برخی رقصهای حماسی بیشتر همراه با چكامه یا چامه یا چهاربیتی های عرفانی كه با سوز خاص و همراه سازهایی چون دوتار نواخته می شود ، نمادینه هایی از مفاهیم نیاز و طلب ، عشق و آرزو ، حرمان و جدایی و عبادت و پرستش عرفانی را به نمایش می گذارد و گاهی بسیار به سماع دراویش نزدیك می گردد . از مهمترین این رقصها می توان به پرستش یا عبادت مرغ حق ، نوایی یا ناز لیلی ، پرواز سیمرغ و نار حق اشاره كرد كه علاوه بر زیبایی اعجاب انگیز هنر رقصندگان آن ، گنجینه ای گرانبها از چكامه های سروده شده توسط شاعران تاریخی این سرزمینها و حفظ سینه به سینه ی آنها می باشد كه معمولا" با سوز و گداز فراوان در سكوت ساز یا در لحظات فرود آهنگ ، خوانده می شود و سپس موسیقی اوج می گیرد و رقصنده كه در اصطلاح محلی به او بازیگر می گویند به پرواز در می آید . بسیاری از بازیگران عشایر شرق ایران خصوصا" در خراسان بازی ( رقص ) را نوعی عبادت می دانند و پیش از آغلز آن وضو می گیرند و نماز می خوانند .
علاوه بر رقصهای عرفانی در میان عشایر و ایلات خراسان ، نیز رقصهای شاد و نشاط انگیزی همچون رقص چوب و رقصهای دیگری كه با نوای دهل و سرنا یا دوتار همراهی می شود وجود دارد كه بیشتر در اعیاد و جشنها و پایكوبیها از آنها استفاده می شود . بخشی از این رقصها به همراه شعر و آهنگ ِ زمینه شان بیان كننده ی حماسه هایی پرشور از سرداران و قهرمانان تاریخی و مردمی این سرزمین است .
 بی شك رقص و ترانه های محلی عشایر بخشی از گوهر گرانبهای فرهنگ و فولكلور این سرزمین است كه نشان از مردمی صبور،  سلحشور، سخت كوش ودو ستدار آب و خاك سرزمین مادریشان ایران بزرگ دارد و نشان دهنده ی سابقه ی تاریخی فرهنگی غنی و غرورآفرین در این سرزمین است .كنكاش در هر بخش از هنر اصیل ایرانی به یقین به خوبی نشان از این موضوع دارد كه هرگاه فرهنگ اصیل ایرانی كه ریشه در تاریخ باستانی آن دارد ،از زیر یوغ اسارت و تهاجم فرهنگهای دیگر خارج شده و فرصت نفس كشیدن یافته ، مفاهیمی سرشار از انسانیت و احترام به انسان و خصوصا" توجه به برابری و حقوق تمامی اقشار جامعه ی بستر و به ویژه احترام و رعایت حقوق زنان به عنوان یكی از كلیدی ترین و مهمترین پایه های جامعه رخ نشان داده است . در یك كلام هر بخش از فرهنگ ایران زمین نشانگر بخش دیگری از عظمت روح انسانهای پدیدآورنده آن است . انسانهایی عاشق كه همیشه واژه ی انسانیت را اعتلا بخشیده اند .

...


۱۳۸٧/٧/۳-۱۱:۱٧ ق.ظ |  پیام های دیگران( 4)  | سینماز تاپان | لینك به نوشته

>

آغاجاری

 

آغاجاری

مئهران بهاری- سوزوموز 

آغاجَری، آقاجَری (آغاجْ اَری) ایلی ترك تبار و ترك زبان، ساكن اطراف بهبهان. تیرههای گونه گون آغاجری عبارتند از: افشار. بیگدلی، تیلكو، جامه بزرگی، جُغْتایی، داوودی، شعری، قره باغی و گشتتیل (فسایی، 2/270)

وجه تسمیه و پیشینه تاریخی: آغاجری مركب از دو واژه تركی «آغاج» به معنی درخت و «اَر» به معنای مرد است كه مفهوم مرد بیشه را میدهد (رشیدالدین، 1/35)  

تركمانان اوغوز، در پی استیلای مغول و نامساعد شدن شرایط زندگی، سرزمین خود - ماورای سیحون-  را ترك گفته و راهی ایران و آسیای صغیر شدند. گروهی از آنان كه در نواحی جنگلی مشرْعَش، واقع در آناتولی، سكونت گزیدند (ابنبیبی، 618)، «آغاج اری یا آغاجری» نامیده شدند (رشیدالدین، 1/35)  این طایفه از قدیمترین تركمانان مهاجر در آناتولی بودند و به سبب اشتغال در صنعت چوب به «تخته چی» یا «جماعت تخته چیان» نیز اشتهار یافتند (سومر، «آغاچریها» ، 528؛ همو، «اوغوزها» ، 157)  در بیشتر مآخذ، آنان را از تركمانان اوغوز و قومی ماجراجو گفتهاند (رشیدالدین، 1/35؛ استرآبادی، 530؛ مستوفی، 567)  آغاجریها با استفاده از ضعف و اختلافات درونی سلاجقه آسیای صغیر، گاه و بیگاه نواحی اطراف خود را مورد حمله قرار داده، كاروانهای تجاری و روستاهای مسیحینشین را غارت میكردند. عزالدین كیكاووس پادشاه سلجوقی، در 653ق/1255م به سركوبی آنان اقدام كرد و در 660ق/1261م به فرمان هولاكو نیرویی مركب از 000‘20 نفر بر آنان تاخت چنانكه گروهی از آنان كشته و برخی دیگر به سوریه متواری شدند (سومر، «آغاجریها»، 524)  با وجود این مغلوبیت، آغاجریها در میان مغولان از اهمیت ویژهای برخوردار بودند، چنانكه برخی از امرای مغول، آغاجری نام داشتند (آق سرایی، 302 به بعد). آنان، در قرن 8ق/14م، مجدداً نیرو یافته به شهرها میتاختند از جمله در 796ق/1394م به سیواس و نواحی اطراف آن هجوم بردند كه سرانجام قاضی برهانالدین فرمانروای سیواس، برای جلوگیری از حملات مكرر آنان، قلعهای بزرگ در بخش جنوبی این ایالت بنا نهاد (استرآبادی، 530).

از آن پس تا تشكیل دولت قره قویونلو نامی از آنان نبردهاند. همزمان با تشكیل دولت یاد شده، گروهی از آغاجریها با قره محمد، امیر قره قویونلو، روابط بسیار نزدیك داشتند، حتی تاتار خاتون، خواهر محمد با یكی از امرای آغاجری ازدواج كرد كه حسنبیك، یكی ازرؤسای آغاجری. فرزند اوست (طهرانی، 1/37؛ سومر، «قره قویونلوها»، 31؛ همو، «اوغوزها»، 147). هنگامی كه قره یوسف، حكمران قره قویونلو، آذربایجان را تصرف كرد و پایههای حكومت خویش را استحكام بخشید، قبایل و تیرههای متعدد تركمانانِ نواحی مرزی آناتولی شرقی از جمله آغاجریها با وی به ایران آمده (همانجا)، به خدمت در حكومت قره قویونلوها پرداختند كه از امرای معروف آنان حسنبیك، حسینبیك، سولانبیك و علیبیك را میتوان نام برد (طهرانی، 1/145، 146 به بعد). آغاجریها پس از انقراض دولت قره قویونلو نیز موجودیت خود را حفظ كردند و دور نیست كه آغاجریهای كنونی ایران از بازماندگان آنان باشند (سومر، «قره قویونلوها»، 31)

در حال حاضر گروهی از بازماندگان این قوم شیعی مذهبند در نواحی مختلف تركیه از جمله اطراف آیدین، اسپارته و آدانه (اطنه) زندگی میكنند (سومر، «آغاجریها»، 528)

 

مآخذ: آق سرایی، محمود، مسامرهالاخبار، به كوشش عثمان توران آنكارا، انجمن تاریخ ترك، 1944مگ ابنبیبی،

یحییبنمحمد،لاوامرالعلائیه، به كوشش عدنان صادق ارزی، آنكارا، انجمن تارخ ترك، 1956م؛ استرآیادی، عزیزبناردشیر، بزم و رزم، استانبول، اوقاف مطبعه سی، 1928م؛

اقتداری، احمد، خوزستان و كهگیلویه و مسنی، تهران، انجمن آثار ملی، 1359ش؛

رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به كوشش بهمن كریمی، تهران، اقبال، 1361ش؛

طهرانی، ابوبكر، كتاب دیار بكریه، به كوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنكارا، 1964م؛

فسایی، میرزاحسن، فارسنامه ناصری، تهران، 1313ق؛

مستوفی، حمدالله، تاریخ زیده، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، امیركبیر، 1361ش؛ نیز:

Súmer, Fáruk; "Agaçeriler", Belleten, 1963, XXVI; id, Karakoyunlular,

Ankara, T.T.K, 1984; id, Oğuzlar (Türkmenler), Ankara, 1972.

 

علی اكبر دیانت

 

شنبه 23 مهر 1390
بؤلوملر :